۹- غربزدگي؛ جهل به ماهيت تفکر غربي است، جهلي که به بيگانگي از خود ميانجامد و حالتِ «نه آن و نه اين» را پديد ميآورد که در آن صورت، انسان نه به کانون تفکر غربي راه دارد، و نه به خاطرهي قومي خود. و انقلاب اسلامي راهي است تا ما را از اين سرگرداني برهاند… بیشتر »
۸- جهان در دو قرن اخير با هويت غربي شکل گرفت و جهان غير غربي نتوانست بر اساس داشتههاي خود در مقابل غرب بر آن داشتهها تکيه کند. نه چين توانست و نه هند، و نه مائو و نه گاندي. زيرا مائو بر دنياييبودنِ چين تأکيد کرد و در نتيجه سراسر غربي شد و گاندي بر… بیشتر »
۷-نيهيليسم به تدريج خردِ انسان را جايگزين وَحي الهي ميکند و در مراحل بعدي غرايز و نفسانيات، جايگزين خرد ميشوند، زيرا هر ارزشي که تنها از خرد انسان برخيزد، ناگزير به نيهيليسم خواهد انجاميد و اين غفلت بزرگ بشر امروز است. زيرا وجه قدسي انسان را که… بیشتر »
۶- امروز ما در دورهي فَتْرت خود، نه آن هستيم که بوديم، - که تفکر، تذکر بود- نه ميتوانيم آني شويم که انسان غربي براي خود تعريف کرده است. و انقلاب اسلامي بازتابي است از نسبت میان این دو، براي ظهورِ جهاني ديگر، که نه حريمها متلاشي میگردد و نه نظام مدني… بیشتر »
“«حياء»، بازتابي از «راز»” ۵-حالتي که حريم را آشکار ميکند و جان ميبخشد، «حياء» است. «حياء» احساسي آميخته با «راز» است. «حياء» ميپوشاند و ميگشايد و از نمايش ميپرهيزد. «حياء» نحوهي بروز حريم است و به يک اعتبار کاشف است و به يک اعتبار… بیشتر »
ادامه .. موقعي که همهچيز در جاي خود است، تصرف، تعدّي و رقابت از ميان ميرود و در غرب اين نوع هماهنگي به هم خورده و تبديل به نظام مدني شده و برخوردها و اجتماعها در قالب ساعت ملاقات و قرار قبلي شکل گرفته و ساعت، حاکم بر روابط عمومي شده است و آنچه نوعي… بیشتر »
۴- حريم، شهوات را به «عواطف» و خواستها را به «تمنّا» و توقعات را به «تفاهم» تبديل ميکند. حريم، فقط در روابط اجتماعي مصداق نمييابد بلکه ميتوان جوهر آن را در نحوهي همزيستي مرد و زن، در تنظيم فضاي خانه، در تقسيم فضاي شهر، در لباس پوشيدن، در عفتِ کلام… بیشتر »
“حيا و حريم” ۳-نمونهاي روشن از جهان گمشده را ميتوان در غفلت از «حياء» و «حريم» دانست. گوهر زندگي اصيل، «حياء» و رعايت «حريم افراد» است. «حياء»، موجب ميشود تا انسانها از آشکارساختن و نمايش و برخوردهاي تند پرهيز کنند و «حريم»، نگاهبان… بیشتر »
۲- در فرهنگ غربي يعني در تمدن امروزين، مرگ براي انسان مسئله شده است، زيرا گمان ميکند همهچيز را ميداند. در حاليکه خود را در غباري از نظريهها فراموش کرده است و عملاً آمادهي روبهروشدن با هيچ امرِ رازآلودي نيست و از ريشههاي معنوي قوم خود بريده است،… بیشتر »
۱- از جمله جهانهاي گمشده، «جهان مرگ» است و ناديدهگرفتن زندگي در جهان ديگري که بعد از زندگي دنيايي، انسانها را در بر ميگيرد. آنکس که بدون احساس حضور مرگ، خود را در ايمني کاذبي احساس ميکند، همواره در زندگي، گرفتار پوچي و بياساسي است زيرا ميخواهد… بیشتر »
آنچه متفکراني مانند دکترداريوش شايگان ودکتر سيدحسين نصر رابه حضرت امام خمينی(ره)نزديک ميکرد، نگاهي بودکه به شريعت الهي داشتند و هرگز شریعت را درمحدودهي ظاهر آن متوقف نميکردند،ولي آنهاموضوع ولايت الهي راتا مرز اموراجتماعي و سياسي وسعت نميدادند. در… بیشتر »
دوعامل موجب شدتابعضي ازمتفکران نتوانند گمشدهي خودرادرجهاني که انقلاب اسلامي بناداردمحقق کند؛بيابند. عامل اول : يکي ازآن عوامل چيزي بودکه دربين مؤمنين سنتي و انقلابيون افراطي به چشم ميخورد. يعني کساني که نه متوجهي حضورجهانيِ اسلام بودند و نه متوجهي… بیشتر »
?#استاد_طاهرزاده : وقتي به سالهای نه چندان دور مينگريم و انگيزهي تحقق جهاني ديگر، غير از جهان مدرن را در بين متفکران جستجو ميکنيم، که آن جهان، نه جهان گذشته است و نه جهان مدرن؛ ميتوان به اين نتيجه رسيد که حقيقتاً آن جهان، جهاني است که انقلاب اسلامي… بیشتر »