حضرت امیر (علیهالسلام) فرمودند:«و ذَلِّلْهُ بذِكرِ المَوتِ دلت را خوار کن با یاد مرگ». خوارش کن یعنی نگذار تیز شود. چون وقتی دل از حالت ذلت و رام بودن در میآید، وحشی میشود و به جان خود آدم میافتد و دیگر آدم را ول نمیکند. از آدم توقعهای زیادی… بیشتر »
محبت برای روح انسان مانند آب برای جسم است. خشکی روحی مانند خشکی جسم برای انسان بیماریزاست. محبت کردن به دیگران مانند آبیاری زیباست. اگرچه وقتی یک باغ را آبیاری میکنی خارها را هم آب دادهای، ولی نباید به گیاهی آب داد که انرژی نهالهای مفید را میگیرد.… بیشتر »
مهربانی دیدن، شیرین است اما مهربانی کردن شیرینتر است. محبوب بودن شیرین است اما محبت کردن شیرینتر است. بعضی ها بیشتر مایلند مهربانی ببینند تا اینکه به دیگران مهربانی کنند. این خود نوعی نامهربانی است. بیشتر »
?ظهور خصوصیات اصلی انسان بعد از مرگ ? «نفسِ» انسان هنگامي همة خصوصياتش ظهور مي کند كه بدن اصلي او، با رفتن اين «بدن مادي»، ظاهر شود، «بدني» هم جنس روح، منتها با شکل و مقدار. ?براي بررسي بيشتر اين موضوع به کتاب « معاد از ديدگاه امام خميني((ره))» انتشارات… بیشتر »
«تن» انسان در قبضه «من» انسان است و در حقيقت انسان دخالت ندارد ولي آنچنان آن دو با همديگر متحد شده اند كه تن از حالات نفس متاثر مي شود و عملاً به نحوي ظرف ظهور باطن خود يعني من خواهد بود. از اين جا نيز روشن مي شود که «تن» انسان، يك حقيقت غيبي به نام… بیشتر »
?حقيقت انسان نه مرد است و نه زن؛ انسان، فقط «هست». ?وقتي اين نکته روشن شد، معلوم است که «هستْ»، هميشه «هستْ» است و هيچ گاه «نيست» نمي شود. پس چون انسان «هست»، مرگ نمي پذيرد. برای روشن تر شدن مطلب دقت بفرمایید تن» انسان، در قبضه «من» او است. اين بدان… بیشتر »
گرسنگی و تشنگی، درد و خوشحالی برای تن است یا برای من وقتي متوجه شديم «همه ادراکات از مَنِ انسان است» علاوه بر بينايي و شنوايي و احساس، که همه مربوط به مَن يا نفس انسان مي شود، متوجه مي شويم حالاتي مثل گرسنگي و تشنگي و احساس درد نيز مربوط به من يا نفس… بیشتر »
اگر كسي به سمت نور حركت كند و به نور برسد ديگر نسبت به نور شك نمي كند، انساني که با هستِ خود مرتبط شد، هرچه زمان مي گذرد حضور نور الهي در «قلبش» شديدتر مي شود، اما اگر بنشيند و فقط به نور فكر كند و آن را نبيند، بعد از مدتي مي گويد: «نكند اصلاً نوري وجود… بیشتر »
نظر به «فرداها» انسان را از واقعي ترين واقعيات يعني خداوند جدا مي کند، زيرا خداوند آزاد از آينده و گذشته در «حال» هست و کسي مي تواند با او مرتبط شود که از زمان و مکان يعني از چيستي ها آزاد شده باشد و در «حال» قرار گيرد به عبارت ديگر با «هست» خود به «هست… بیشتر »
آنچه فعلاً و در «حال حاضر» در صحنه است يکي هستِ خداست و يکي هم هست ما که متصل به هستِ خدا است، بقيه ي ابعاد ما مثل شغل و وطن و غيره در فکر است و اعتباري كسي كه به اين نكته واقف شود ديگر اسير گذشته و آينده و گرفتار خيالات نمي شود بلکه در «حال» قرار مي… بیشتر »