?حضور نفاق در جامعه(5)

حضرت در ادامه مي فرمايند:
175- «هاتِفاً بِكُمْ»
شيطان نداي تان در داد.

176- «فَاَلْفاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجيبينَ»
ديد كه شما پاسخگوي دعوت او هستيد.

177- «وَ لِلْغِرَّةِ فيهِ مُلاحِظينَ»
و براي آن كه فريب او را بخوريد، آماده ايد.

?مي فرمايند: بدون اين كه متوجه شويد، در موضعي قرار گرفتيد كه شيطان دعوتتان كرد، او مي بيند شما به خوبي مي آييد و بستر برنامه هاي او مي شويد.
?چندين سال پيش مقام معظم رهبري«حفظه الله» فرمودند؛ نگذاريد ساية وَهميِ اين خطي و آن خطي شما را گرفتار كند.
در دل اين خطي و آن خطي شدن، حتماً شيطان را در كنار خودتان داريد و ناخودآگاه زبان شيطان مي شويد.
قرآن مي فرمايد:
?«اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللهِ اَتْقيكُمْ»
? ملاك برتري در نظام اسلام، تقوي است. ذهن هاي تنبل و سطحي نگر، افراد را به حزب و خط مي شناسند.
?ذهني كه تصفيه شده و عمق پيدا كرده است نمي گذارد سايه هاي وَهمي طبقه بندي كردن مردم، بر او حاكم شود.
شخصي آمد گفت يا علي! شما حق هستيد يا كساني كه در جنگ جمل دارند با شما مي جنگند؟ از يك طرف شما حق هستيد چون يار پيامبر و داماد او هستيد. از طرفي آن كه مقابل شما است، عايشه همسر پيامبر است، او هم به اصطلاح خيلي همراه پيامبر بوده است، من از كجا متوجه شوم كدام يك از شما بر حق هستيد؟
⚠️حضرت فرمودند: چرا مي خواهي حق را براساس آدم ها بشناسي؟
تو در ارزيابي اشخاص مي گويي اين طبقه خوبند من هم دنبال اين طبقه مي روم، آن طبقه بدند، من هم به دنبالشان نمي روم.
??اميرالمؤمنين(ع) مي گويند اين نوع ارزيابي ها تو را به نتيجه نمي رساند، بلكه «اِعْرفِ الحَقّ تَعْرفْ اَهْلَه» يعني حق را بشناس - ملاك شناخت حق را داشته باش- بعد هر كس را بر اساس حق بشناس.
❌گروه و خط نمي گذارد حق را بشناسي و نفاق هم بستر حضور خود را در آن شرايط به راحتي مي گستراند، چون مي تواند بر اساس ذوق اين گروه داخل اين گروه شود و بر اساس ذوق آن گروه داخل آن گروه برود.
حضرت مي فرمايند نفاق آمد كنار زندگي تان نشست و حالا شما را مي خواند، و شما را در پذيرش دعوتش آماده مي بيند. چون عبوديت برايشان اصل نبود، نتوانسته بودند ريشة فرهنگ نفاق را در خود بسوزانند. ميدان نفاق از طريق گرايش هاي غير عبودي، در زندگي شان جا باز كرد.

?#بصیرت_حضرت_زهرا (سلام الله علیها)
?#استاد_طاهرزاده

?حضور نفاق در جامعه(4)

172- «وَ هَدَرَ فَنيقُ الْمُبْطِلينَ»
و شتر ناز پرورده اهل بطلان به صدا در آمد.
تعبير عجيبي است. «هَدَرَ» يعني اين كه شترِ مست خود را تكان بدهد.
«فنيق» يعني كسي كه خيلي ناز و كرشمه دارد.
يعني اشراف زادگان پوچ، براي ما زبان باز كرده اند.
?حضرت مي گويند: كساني سرِكار آمده اند كه هيچ وقت هيچ كاري نمي كرده اند.
?«مُبطل» اين جا يعني كسي كه هيچ باري به دوش نگرفته و هيچ زحمتي نكشيده است.
?تعبير مقام معظم رهبري در جواب به بعضي آقايان اين بود: كساني كه يك روز با انقلاب نبودند، در اطراف شما راه پيدا كرده اند .
يك گروهي بودند كه به «ايران وِل» معروف بودند.
يعني اين ها در ايران هيچ كاري نداشتند، يك سر توي دفتر اين آقا، يك سري توي دفتر آن وزير، كارشان القاء افكارخاصي بود كه با صفاي ايماني همخواني نداشت. هميشه اطراف مراكز تصميم گيري - اعم از اداري و حوزوي - وِل بودند و هيچ مسئوليتي هم نمي گرفتند، همه اش دنبال اين بودند كه مهره ها را از خط و گروه خودشان بگذارند.
اين نوع افراد را فاطمه زهرا(س) تعبير كرده اند به «فَنيقُ الْمُبْطِلينَ» يعني كرشمه داران پر تكبّرِ بيكاره،
?و مي فرمايند: حالا با رحلت رسول خدا(ص) و حاكميت خليفة اول، اين ها به ميدان آمده اند و با آن طرز فكر، نظام حكومتي را در دست گرفته اند.
حالا هم كه امور را در دست گرفته اند، براي كاركردن نيامده اند، بلكه آمده اند تا رانت خواري، و استفاده هاي كلان، براي اين ها و كار كردن براي كارگرها باشد. اين آن چيزي است كه حضرت روي آن دست گذاشتند تا بفهمانند بعد از رحلت رسول خدا(ص) چه پديده اي ظهور كرد!!

173- «فَخَطَرَ في عَرَصاتِكُمْ»
و آن روحيه در خانه ها و عرصه هاي زندگي تان در آمد.
آن وقت اين فرهنگ نفاقي كه هيچ كاره و در عين حال پُر رو و بي دين و بي مسئوليت است و قيافه دين گرفته و سينه چاك خط امام شده، در زندگي تان خطور كرده است.
به همين جهت عرض كردم؛ مي بيني كه خودت داري حرف جبهة نفاق را مي زني و متوجه نيستي!
فرزند و دوستت حرف جبهة نفاق را مي زنند، بدون آن كه متوجه باشند!
?حضرت مي گويند: مسلمان ها! خودتان داريد فرهنگ نفاق را در دلتان مي پذيريد، حواستان كجاست؟ شما خودتان زبان نفاق شده ايد، فرهنگ نفاق در زندگي تان آمده و با آن گره خورده ايد. چرا كه ريشة گرايش به حاكميت غير معصوم يك سليقه نيست، بلكه يك انحراف عقيدتي، اخلاقي است‼️
مي فرمايند:
174- «وَ اَطْلَعَ الشَّيْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ»
و شيطان سر خويش را از مخفي گاه خود بيرون آورد.
?حالا بستري فراهم شده كه شيطان از پنهان گاهش، سر بيرون آورده، طلوع كرده است و ميدان داري مي كند.
فكر و فرهنگي كه با نور اسلام از صحنه جامعه و دل هاي مردم بيرون رفته بود، با جريان حاكميتِ بعد از رسول خدا(ص) دوباره احياء شد.
?تعبير حضرت اين است كه: شيطان در دل شما آمده است و شما شرايطي پيدا كرده ايد كه حالا او مي تواند با شما هم سخن شود و برنامه ريزي كند و شما كه تا ديروز براي انقلاب شمشير مي كشيديد، داريد برنامه شيطان را اجرا مي كنيد، و او از خود شما بهره گيري مي كند.
?عبدالله علايلي مي نويسد: « طايفة بني تميم با تسلط ابوبكر در جريان سقيفه، به پيروزي نرسيدند، بلكه اين اموي ها بودند كه به تنهايي پيروز شدند، و به همين سبب، دولت را با رنگ خود رنگ آميزي كردند و در سياست گزاري تأثير تامّ نهادند.
اين در زماني بود كه هنوز خلافت را به دست نگرفته بودند…، و از ابتداي سلطة ابابكر، بني اميه تلاش خود را جهت زمينه سازي در راستاي كودتايي كه در نهايت قدرت را به دست گرفت، آغاز نمودند.
هر ناظري كه حركات ابوسفيان را بنگرد به خود ترديدي راه نمي دهد كه ابوسفيان با همّتي خستگي ناپذير، فعاليت خود را براي صاف كردن شرايط، بر طبق نظر دلخواه خود شروع كرده است…».

?#بصیرت_حضرت_زهرا (سلام الله علیها)
?#استاد_طاهرزاده

?حضور نفاق در جامعه(3)

?ابن مسعود مي گويد: ما مسلمانان در صدر اسلام فكر مي كرديم هيچ انگيزة غلطي در بين ما نيست. تا وقتي بعد از جنگ بدر آيه آمد
?«تُريدُون عَرَضَ الدُّنْيا وَاللهُ يُريدُ الْاخِرَة»
? يعني؛ شما بهرة دنيا را مي خواهيد و خداوند بهرة آخرت را براي شما مي خواهد، متوجه نقص هاي درون جامعه خود شديم.
❌يك فضا و جوّي بود كه همه فكر مي كردند همه خوبند. در اين شرايط است كه نفاق، خودش را پنهان مي كند و با ظاهر اسلامي-آن هم با ظاهر اسلامي خيلي غليظ- حرف خود را در افكار مسلمانان مي پراكند.
بعد امثال من و شماي مسلمان فكر مي كنيم؛ اين فكر و فرهنگِ خود ما مسلمانان است، واقعاً فكر مي كنيم اين حرف ها كه در دهان مردم افتاده، حرف خودمان است و تحليل خودشان به اين شكل است.
❌نمي فهميم فرهنگ نفاق در پشت اين حرف ها نهفته است.
❌فرهنگ نفاق در دل جامعة مسلمانان مي آيد و خود را به اسم اسلام جا مي اندازد و به اسم مسلمانان سخن مي گويد.
❌ مي گويد: ما مسلمانان به اين شكل معتقديم، ولي آن موضوعي را كه به اسم اسلام در جامعه مطرح مي كند، ربطي به ذات اسلام ندارد.
⚠️شما بايد يادتان نرود كه منافق، منافقانه مي آيد، يعني ظاهرش اسلامي است و باطن حرفش غير اسلامي و دنياگرايي است، و سنگر به سنگر جلو مي آيد تا آن نقطه و ريشة اصلي را بزند.
?اول نمي گويد ولايت فقيه را نمي خواهيم، اول آن را تضعيف مي كند تا ناكارآمد شود، آن وقت مي گويد ولايت فقيه نتيجه اي ندارد پس آن را رها كنيد، يعني درست راز عزت و رستگاري ملت اسلام يعني علي(ع) را نشانه مي رود.
✅ائمه معصومين(ع) به ما گفته اند سخن ما را از عالمانِ به سخن ما بگيريد. از كساني روايت هاي ما را بگيريد كه عالِم به علم ما هستند.
حالا جريان نفاق بدون اين كه به ظاهر با اين جمله مخالفت كند، مردم را به سوي ديگران مي كشاند و ذهن و انديشة مردم را به حرف ها و فكرهاي ديگران مشغول مي كند!!
❌نمي گويد من ولايت فقيه را قبول ندارم، اگر اين طوري بگويد كه حضور نفاق نيست.
ولي در داخل فرهنگ اسلامي و با همان واژه ها، به گونه اي حرف مي زند كه شما مي بينيد عملاً ديگر ولايت فقيه هيچ نتيجه اي براي مديريت جامعه ندارد و ديگر هيچ حضور مفيدي هم نخواهد داشت‼️
و شما هم فكر كرده ايد كشور را فقه مي گرداند و انتظاراتي هم داريد كه برآورده نمي شود و لذا از اسلام مأيوس مي شويد و خواست جريان نفاق نيز همين است‼️
اين مثال را زديم براي اين كه پيچيده بودن مسئله روشن شود.
?اگر خواستيد ببينيد نفاق حضورش فعال است يا نه، ببينيد فرهنگي كه الآن مطرح است چيست؟
فرهنگي كه الآن مطرح است اين است كه آقا! درست است اسلام خوب است، ولي دوره اسلام گذشته است و ديگر قابل عمل نيست!!
⛔️و اين است آن سخني كه مبارزان ديروز را متوقف مي كند، و اگر زمينه هاي چنين سخناني را در خود ريشه كن نكرده باشند در آن ها اثر مي گذارد و همة زحمات چندين ساله شان را بر باد مي دهند و حضرت زهرا(س) خطاب به مبارزان ديروز همين نكته را تذكر مي دهند و سپس در ادامه مي فرمايند:
170- «وَ نَطَقَ كاظِمُ الْغاوينَ»
ساكت گمراهان به سخن درآمد.

171- «وَ نَبَغَ خامِلُ الْأَقَلّينَ»
و پست رتبه گان، با قدر و منزلت شدند.

?مي فرمايد: آرام آرام مي بينيد در فضاي فكري و فرهنگي جامعه آن كسي كه به گمراهي و بي ديني مشهور بود و اسلام او را ساكت كرده بود، حالا آمده است براي شما سخنران دين شده است.
ابوسفيان و مروان حكم - اين ها جزء طلقا بودند، يعني پيامبر(ص) فرمودند: شما را از اين كه محاكمه كنم، آزاد كردم، برويد ولي وارد امور جامعه نشويد- كساني كه تا رسول خدا(ص) در حيات بودند مشهور به بي ديني بودند و شور و نشاط اسلام آن ها را منزوي كرده بود. پس از رحلت رسول خدا(ص) چيزي نگذشت كه به ميدان آمدند و مثلاً يزيدبن ابوسفيان حاكم حساس ترين منطقة اسلام، يعني شام شد.
اگر مي خواهيد حضور نفاق را تشخيص دهيد، بايد ببينيد فضاي جامعه، فضاي«وَ نَطَقَ كاظِمُ الْغاوين» شده است يا نه. يعني آدم گمراهِ ساكتي كه اسلام خفه اش كرده بود، حالا سخنگو و مقاله نويس شده است يا نه!!
در فراز 132 حضرت مي فرمودند: وقتي فرهنگ اسلامي سر كار آمد «خُرِسَتْ شَقاشِقُ الشَّياطينِ.
شياطين اصلاً به خود جرأت نمي دادند حرف بزنند و پيامبر(ص) عربده هاي شيطان را گنگ كرد.

#بصیرت_حضرت_زهرا (سلام الله علیها)
#استاد_طاهرزاده

چگونگی ظهور نفاق در جامعه(2)

166- «فَلَمَّااخْتارَاللهُ لِنَبِيِّهِ(ص) دارَ اَنْبِيائِهِ»
حالا كه خدا پيامبرش را انتخاب كرد و جايي بُرد كه بقيه انبيائش را بُرد.

167- «وَ مَأْوي اَصْفِيائِهِ»
همان محلي كه محل اصفيائش بود، يعني در قيامت.

168- «ظَهَرَتْ فيكُمْ حَسْكَةُ النِّفاقِ»
در شما خار و خاشاك نفاق پيدا شد.
ببينيد حضرت نمي گويد شما منافق بوديد
مي گويد: ضعف هايي داشتيد كه آن ضعف ها با رحلت پيامبراكرم(ص) عامل پيدايي خار و خاشاك نفاق شد.
يعني فرهنگ نفاق آمد و جاي خود را در زندگي شما باز نمود.
شما در نظر بگيريد ملتي كه با انگيزه هاي خوب يك كار بزرگ الهي را شروع كند و بعد فراموش كند كه بايد آن را به ثمر برساند چه وضعي خواهد داشت.
?اين ملت براي پيروزي اسلام در شرايط جاهليت بسيار زحمت كشيدند!
? براي پيامبر و دين پيامبر(ص) همه چيزشان را دادند.
يعني همان مردمي كه مالشان را با مهاجرين نصف كردند، حالا اكثر قريب به اتفاق آن ها پذيرفتند كه اميرالمؤمنين(ع) حذف شود.
❌فكر نكنيد آن هايي كه در حذف علي(ع) نقش داشتند از آن طرف مرزها آمده بودند، همان انصاري كه مالشان را با مهاجرين نصف كردند و بعداً هم كه وضع مالي مهاجرين خوب شد و خواستند مال آن ها را پس بدهند، گفتند: نه ! ما پس نمي گيريم، ما براي برادرانمان داديم، حالا از دفاع از خط اصلي اسلام شانه خالي مي كنند!!
✅حضرت زهرا(س) روي اين نكته دست گذاشته اند كه اين ها ضعف هايي در عمق قلب خود داشتند كه آن ها را از بين نبرده بودند، و حالا با رحلت پيامبر(ص) به جهت همان ضعف هايي كه در خود از بين نبرده بودند، فرهنگ نفاق توانست رنگ خود را به اين ها بزند و آن ها هم پذيرفتند.
خصوصياتي كه اين ها در خود نكُشته بودند چه بود؟
پاكباز اسلام نشدن، در عين دوست داشتن اسلام، و نيز عبوديت ناب را پيشه نكردن، در عين مسلمان بودن.
اين ها مبارزه مي كردند، مسلمان هم بودند، اسلام را هم دوست مي داشتند، اما رفاه و تجمل را نيز دوست داشتند و به ارزش هاي غير الهي هم افتخار مي كردند!!!
دنيادوستيِ بعضي از اصحاب پيامبر(ص) را عنايت داشته باشيد كه: مثلاً «زبيربن عوّام» در جنگ اُحد در دفاع از پيامبر(ص) بدنش 25 زخم برداشت، يعني جلوي دشمن ايستاد و در دفاع از پيامبر(ص) شكمش پاره شد، با يك دست شكمش را گرفته بود كه روده هايش بيرون نريزد و با دست ديگر از حضرت دفاع مي كرد.
ولي چندين سال بعد از رحلت رسول خدا(ص) وقتي مُرد، به اندازه اي طلا داشت كه تبر آوردند و طلاهايش را تقسيم كردند، او 50 هزار دينار و 1000 اسب و 700 شتر و حدود 1000 برده داشت و در مصر و بصره و كوفه املاك زيادي در اختيار داشت. در حالي كه خودش در مدينه بود.
چه چيزي درون اين آقاست كه وقتي شرايط حبّ دنيا براي او پيش آمد اين چنين مردود مي شود؟
تازه؛ زبير در روزهاي اول رحلت پيامبر(ص) هنوز مدافع علي(ع) است.?
زبير يكي از آن هايي است كه در جريان آتش زدن درِ خانه حضرت زهرا(س) ، در خانه فاطمه(س) و در كنار علي(ع) بود، و شمشير مي كشد و مي گويد فقط با علي(ع) بيعت مي كنم، كه او را محكم كتك مي زنند، آن وقت كوتاه مي آيد!!!
⚠️چون اهل سقيفه حساب كرده بودند با هر كس چطور برخورد كنند، فقط اعتراض بزرگ فاطمه زهرا(س) را نتوانسته بودند پيش بيني كنند.
اين ها فكر مي كردند همه در حد زبيرند، لذا پيش بيني نوع برخورد با آن ها و چگونگي وصل كردن آن ها به خود را، كرده بودند.
?آري! حضرت فاطمه(س) مي فرمايند: نفاق درون شما راه پيدا كرده، و سپس ادامه مي دهند:
169- «وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدّينِ»
و لذا لباس دين كهنه شد.

اين تعبيرات واقعاً خيلي عالي است.
?چون با رحلت رسول خدا(ص) عده اي تصورشان اين بود كه ديگر دوره دين گذشت.
انسان گاهي مسائلي را مي بيند كه گويا فاطمه زهرا(س) دارند قاعده همه زمان ها را در آن صحنه بازگو مي كنند.
فرهنگ نفاق وقتي مي آيد طوري تبليغ مي كند كه آدم حس مي كند قصه دين مال ديروز بود و دوره اش گذشته است.
آن ها براي اين كه درخشش دين را ضعيف كنند به شما مي گويند شما هنوز در سال 57 زندگي مي كنيد.
نكته اي كه نبايد در خطبه حضرت زهرا(س) از آن غفلت كنيم اين است كه نفاق هميشه در جامعه مسلمين فعال است، و منافقانه هم فعال است و نه آشكار.
اگر إن شاءالله اين مسأله درست روشن بشود، به فكر و فرهنگ فاطمه زهرا(س) نزديك مي شويد.
كسي مثل صدام كه به طور صريح و آشكار دشمن من و شماست كارش منافقانه نيست.
نفاق، منافقانه فعال است يعني اصلاً ظاهرش خصمانه نيست، بلكه از همه دوستان واقعي هم دوستانه تر است، تشخيص اين مسئله خيلي مشكل است. چون در عين ظاهر اسلامي، ريشه و اصل را نشانه مي رود، علي(ع) را هدف مي گيرد، ديگر مهم نيست چه كسي حاكم شود.
مهم اين است كه اسلام تأثيرگذار يعني اسلامي كه علي(ع) مي شناسد به صحنه نيايد، نفاق با هر اسلام ديگر مي تواند ادامة حيات دهد!!!

#بصیرت_حضرت_زهرا(س)

?چگونگی ظهور نفاق در جامعه

فرازي كه در اين نوبت مي خواهيم بحث كنيم، اين است كه حضرت بعد از خطاب به كساني كه فعلاً در نظامِ حاكميت وارد شدند، خطاب به مردم مي گويند: مردم! چه شده است كه نفاق مي تواند در نظام فكري شما جا پيدا كند؟
جمله حضرت اين است:
168- «ظَهَرَتْ فيكُمْ حَسْكَةُ النِّفاقِ»
در بين شما خار و خاشاك نفاق فرو رفته است.

?حضرت در شرايط خاص آن زمان موضوعي را مطرح فرمودند كه مسلّم از غير ايشان ساخته نبود، ايشان روشن نمودند، يك جريان منافقانه در ميان است كه نمي گذارد شما نسبت به حاكميت ابابكر اعتراض كنيد.
شما مي دانيد منافق يعني كسي كه قلبش ايمان را دوست نمي دارد، بلكه دنيا و تكبر را دوست دارد، ولي ظاهرش نمايش ايمان دوستي است،

فرق منافق با كافر اين است كه كافر ظاهرش نمايش ايمان دوستي نيست ولي هر چه منافق، منافق تر باشد، ظاهرش بيشتر نمايش ايمان دوستي است و به همان اندازه باطنش بيشتر اهل كفر و حبّ دنيا است. چون مي خواهد از طريق تظاهر به ايمان، مسلمانان را فريب دهد و در دل آن ها جا باز كند.
?حضرت مي فرمايند: چه شده است كه نفاق مي تواند در انديشه شما منزل كند؟
عمده اين جاست كه ما متوجه باشيم وقتي مردم، مؤمن باشند، اما حدّ ايمانشان در حدي نباشد كه همة وجودشان را به بندگي تبديل كند، جا براي حضور نفاق در روح آن ها باز خواهد بود.
?ولي كسي كه تمام وجودش بندگي شد، اصلاً هيچ وجه اشتراكي با منافق ندارد، بنابراين منافق هيچ گاه نمي تواند با او ارتباط برقرار كند و خلاصه اين كه منافق هيچ وقت اميد ندارد نسبت به كسي كه تمام وجودش حبُّ الله است تأثير بگذارد.
جمله حضرت را در بارة اميرالمؤمنين(ع) قبلاً عرض كرديم كه مي فرمايند: ?«مَكْدُوداً في ذاتِ اللهِ، مُجْتَهِداً في اَمْرِاللهِ»
?يعني اميرالمؤمنين(ع) تمام تلاشش توجه به حق است.
✅جرياني كه به اميرالمؤمنين(ع) اميد دارد نمي تواند جريان منافق باشد.
مثلاً اگر شخصيت خودمان را بررسي كنيم، مي بينيم به اندازه اي كه دنيا دوست هستيم، كبر داريم، به همان اندازه مشتركاتي با نفاق داريم.
آري در ابتداي امر حبّ دنيا به كلي از قلب انسان ريشه كن نمي شود، طول مي كشد، نبايد هم نگران بود، خطر موقعي است كه فكر و فرهنگي بر سر كار بيايد كه جنبه هايي از حبّ دنياي باقي مانده در قلبِ ما را تحريك كند، در آن حالت است كه يك نحوه هم سنخي با دشمنان اسلام در ما ايجاد مي شود و از اين طريق پذيراي دشمن اسلام مي شويم.

?حرف حضرت اين بود كه آيا حالا وقت اين كار بود؟
شما مي خواستيد بگذاريد اين شتر آرام بشود.
اين نظام به يك بستري بيافتد و روح ايماني مردم شكل بگيرد؛ آن وقت اگر يك جريان منفي هم مي خواست بر سرِكار بيايد، مردم و نظام اسلامي منفعل آن نمي شدند و اصل نظام منهدم نمي گشت.
?مشكل اين جاست كه جرياني وارد نظام تصميم گيري اجتماع شد كه به تعالي جنبه هاي معنوي مردم آشنا نبود و هدف خود را چنين مسئله اي قرار نداده بود.
?مردم منافق نبودند ولي مثل همين حالا، مي بينيد اين مردمي كه اين طور از اسلام و انقلابشان دفاع مي كنند آن چنان خود ساخته نيستند كه نفاق در آنها امكان نفوذ و تحرك نداشته باشد، ولي اگر بستري صحيح در مقابل آن ها قرار گيرد، روز به روز جايگاه نفاق تنگ تر مي شود.
?اين معمّا را چگونه فاطمه زهرا(س) حل كرد كه گروه انصار از طرفي با تمام وجود از اسلام و پيامبر(ص) دفاع كردند، از طرف ديگر حالا كه براي نجات اسلام از انحراف بايد شمشير بكشند، تحت تأثير جريان نفاق، شمشيرها را غلاف كرده اند ؟
?اين معمّاي پيچيده اي است كه چرا نفاق مي تواند در جمعيتي كه از اسلام دفاع كردند، وارد شود و آن ها را در جاي خود متوقف نمايد.
حضرت قبلاً به همين گروه فرمودند: «اَنْتُم عبادَاللهِ نُصُبُ اَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ»
شما قبلاً ريسمان بندگي خدا را به گردن انداختيد و تابلوي امر و نهي خدا بوديد
«وَ حَمَلَةُ دينِهِ وَ وَحْيِهِ»
حامل دين و وحي خدا بوديد.
حالا به همين مردم مي فرمايد: خصوصياتتان طوري شده كه شيطان مي تواند در زندگي شما تأثير بگذارد!!!
ادامه دارد…

?#بصیرت_حضرت_زهرا (سلام الله علیها)
?#استاد_طاهرزاده