?چگونگی ظهور نفاق در جامعه
فرازي كه در اين نوبت مي خواهيم بحث كنيم، اين است كه حضرت بعد از خطاب به كساني كه فعلاً در نظامِ حاكميت وارد شدند، خطاب به مردم مي گويند: مردم! چه شده است كه نفاق مي تواند در نظام فكري شما جا پيدا كند؟
جمله حضرت اين است:
168- «ظَهَرَتْ فيكُمْ حَسْكَةُ النِّفاقِ»
در بين شما خار و خاشاك نفاق فرو رفته است.
?حضرت در شرايط خاص آن زمان موضوعي را مطرح فرمودند كه مسلّم از غير ايشان ساخته نبود، ايشان روشن نمودند، يك جريان منافقانه در ميان است كه نمي گذارد شما نسبت به حاكميت ابابكر اعتراض كنيد.
شما مي دانيد منافق يعني كسي كه قلبش ايمان را دوست نمي دارد، بلكه دنيا و تكبر را دوست دارد، ولي ظاهرش نمايش ايمان دوستي است،
فرق منافق با كافر اين است كه كافر ظاهرش نمايش ايمان دوستي نيست ولي هر چه منافق، منافق تر باشد، ظاهرش بيشتر نمايش ايمان دوستي است و به همان اندازه باطنش بيشتر اهل كفر و حبّ دنيا است. چون مي خواهد از طريق تظاهر به ايمان، مسلمانان را فريب دهد و در دل آن ها جا باز كند.
?حضرت مي فرمايند: چه شده است كه نفاق مي تواند در انديشه شما منزل كند؟
عمده اين جاست كه ما متوجه باشيم وقتي مردم، مؤمن باشند، اما حدّ ايمانشان در حدي نباشد كه همة وجودشان را به بندگي تبديل كند، جا براي حضور نفاق در روح آن ها باز خواهد بود.
?ولي كسي كه تمام وجودش بندگي شد، اصلاً هيچ وجه اشتراكي با منافق ندارد، بنابراين منافق هيچ گاه نمي تواند با او ارتباط برقرار كند و خلاصه اين كه منافق هيچ وقت اميد ندارد نسبت به كسي كه تمام وجودش حبُّ الله است تأثير بگذارد.
جمله حضرت را در بارة اميرالمؤمنين(ع) قبلاً عرض كرديم كه مي فرمايند: ?«مَكْدُوداً في ذاتِ اللهِ، مُجْتَهِداً في اَمْرِاللهِ»
?يعني اميرالمؤمنين(ع) تمام تلاشش توجه به حق است.
✅جرياني كه به اميرالمؤمنين(ع) اميد دارد نمي تواند جريان منافق باشد.
مثلاً اگر شخصيت خودمان را بررسي كنيم، مي بينيم به اندازه اي كه دنيا دوست هستيم، كبر داريم، به همان اندازه مشتركاتي با نفاق داريم.
آري در ابتداي امر حبّ دنيا به كلي از قلب انسان ريشه كن نمي شود، طول مي كشد، نبايد هم نگران بود، خطر موقعي است كه فكر و فرهنگي بر سر كار بيايد كه جنبه هايي از حبّ دنياي باقي مانده در قلبِ ما را تحريك كند، در آن حالت است كه يك نحوه هم سنخي با دشمنان اسلام در ما ايجاد مي شود و از اين طريق پذيراي دشمن اسلام مي شويم.
?حرف حضرت اين بود كه آيا حالا وقت اين كار بود؟
شما مي خواستيد بگذاريد اين شتر آرام بشود.
اين نظام به يك بستري بيافتد و روح ايماني مردم شكل بگيرد؛ آن وقت اگر يك جريان منفي هم مي خواست بر سرِكار بيايد، مردم و نظام اسلامي منفعل آن نمي شدند و اصل نظام منهدم نمي گشت.
?مشكل اين جاست كه جرياني وارد نظام تصميم گيري اجتماع شد كه به تعالي جنبه هاي معنوي مردم آشنا نبود و هدف خود را چنين مسئله اي قرار نداده بود.
?مردم منافق نبودند ولي مثل همين حالا، مي بينيد اين مردمي كه اين طور از اسلام و انقلابشان دفاع مي كنند آن چنان خود ساخته نيستند كه نفاق در آنها امكان نفوذ و تحرك نداشته باشد، ولي اگر بستري صحيح در مقابل آن ها قرار گيرد، روز به روز جايگاه نفاق تنگ تر مي شود.
?اين معمّا را چگونه فاطمه زهرا(س) حل كرد كه گروه انصار از طرفي با تمام وجود از اسلام و پيامبر(ص) دفاع كردند، از طرف ديگر حالا كه براي نجات اسلام از انحراف بايد شمشير بكشند، تحت تأثير جريان نفاق، شمشيرها را غلاف كرده اند ؟
?اين معمّاي پيچيده اي است كه چرا نفاق مي تواند در جمعيتي كه از اسلام دفاع كردند، وارد شود و آن ها را در جاي خود متوقف نمايد.
حضرت قبلاً به همين گروه فرمودند: «اَنْتُم عبادَاللهِ نُصُبُ اَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ»
شما قبلاً ريسمان بندگي خدا را به گردن انداختيد و تابلوي امر و نهي خدا بوديد
«وَ حَمَلَةُ دينِهِ وَ وَحْيِهِ»
حامل دين و وحي خدا بوديد.
حالا به همين مردم مي فرمايد: خصوصياتتان طوري شده كه شيطان مي تواند در زندگي شما تأثير بگذارد!!!
ادامه دارد…
?#بصیرت_حضرت_زهرا (سلام الله علیها)
?#استاد_طاهرزاده
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات