?حضرت علي (ع) مي فرمايد: «عَجِبْتُ لِمَنْ يَنْشُدُ ضالَّتَهُ وَ قَدْ اَضَلَّ نَفْسَهُ فَلا يَطْلُبُها» در شگفتم از كسي كه با تلاش فراوان گمشده اش را مي جويد در حالي كه خود را گم كرده و در جستجوي آن نيست.
?عجيب است كه انسان چيزي را گم مي كند و در همه جا به دنبال آن مي گردد، ولي خودش را كه گم مي كند و اصلاً دنبال خودش نمي گردد………
?… دو نفر در شهري به ايستگاه قطار رفتند براي اين كه بليطي تهيه كنند، رفتند بليطي خريدند، كمي صبر كردند ديدند قطار نيامد و كمي طول كشيد، گفتند مي رويم داخل كافه مي نشينيم و يك چائي مي خوريم تا قطار بيايد. وقتي مشغول حرف زدن شدند ناگهان يكي از آن دو به ديگري گفت: برويم ببينيم قطار نرفته باشد؟! وقتي رفتند و در مورد قطاري که بايد سوار مي شدند سئوال كردند، به آن ها گفته شد كه قطار شما نيم ساعت است كه رفته است. پرسيدند حالا چكار كنيم؟ گفتند اينجا هر ساعت يك قطار مي آيد. دوباره بليطي خريدند، يك مقدار كه ايستادند خسته شدند، گفتند مي رويم دم در كافه مي نشينيم تا قطار بيايد.
?نشستند و شروع به حرف زدن كردند. دوباره وقتي آمدند ديدند قطار ربع ساعت است كه رفته است. پرسيدند حالا چكار كنيم؟ گفتند قطار بعدي سه ربع ساعت ديگر مي آيد. دوباره بليط خريدند، و حالا بايد بيشتر از قبل يعني سه ربع ساعت بايستند. كمي ايستادند و خسته شدند و گفتند اين دفعه مي رويم دم در كافه مي نشينيم و خيلي حواسمان را جمع مي کنيم که سر وقت بياييم در ايستگاه، دوباره سرشان به حرف زدن گرم شد كه يكدفعه يكي از آن ها گفت انگار الان وقت حركت قطار است، دويدند به طرف ايستگاه پرسيدند كدام قطار را بايد سوار شويم؟
?گفته شد: آن سياهي كه آن دور دارد مي رود قطار شماست كه رفت، باز مسئله تكرار شد، دوباره بليط خريدند، باز مدتي در ايستگاه معطّل شدند، خسته شدند، به كافه رفتند، بيشتر مواظب بودند كه وقت نگذرد، بالاخره سرگرم صحبت شدند، يك مرتبه به هوش آمدند، دويدند به طرف ايستگاه گفتند قطار ما كو؟ به آنها گفته شد: اين قطاري كه دارد مي رود قطار شماست.
?يكي از آن ها پريد و ميله هاي عقب قطار را گرفت و سوار شد و رفت. آن يكي كه جا مانده بود در حالي كه ساك هايش در دستش بود شروع به خنديدن كرد، در حدي كه از خنده نمي توانست خود را كنترل كند.
?پرسيدند چه شده است؟! گفت من مسافرم و دوستم به بدرقه من آمده بود، حالا او با قطار رفت و من اينجا هستم.
.. چطور بعضي مواقع موضوع اصلي گم مي شود. او بدرقه كننده بود و اين مسافر به سوي مقصدي که در نظر داشت. حالا او با قطار كجا مي رود؟! موضوع گم شد. يعني اصلاً يادش رفت كه بدرقه كننده است، جاي خودش را گم کرد.
?آدم ها خيلي گم مي شوند و ملاحظه کرديد چقدر خنده دار است كه آدم خودش را گم كند، ولي چون در زندگي ما گم کردنِ خود عادي شده ديگر خنده دار نمي نمايد. خيلي عجيب است كه آدم يك مرتبه يادش مي رود چه كسي است.
?بايد يك بيدارباشي به خودمان بدهيم تازه وقتي إن شاءالله بيدار شديم مي بينيم اکثر آدم ها خودشان را گم كرده اند و به زبان حال هر کدام مي گويند: «اي عجبا من چه منم؟!» دليلش هم اين است كه مگر چند درصد آدم ها نشستند و فكر كردند خودشان كيستند؟ چون با اين سؤال به طور جدّي برخورد نمي کنند، اكثراً خود را گم كرده اند و اصلاً فكر نكرده اند كه خود را گم کرده اند، زيرا گم کردن خود را هم گم کرده اند. و واقعاً اين يك مشكل اساسي در دوران جديد است.
خودْ گم كردن انواع و اقسام دارد. به اين مثال باز عنايت فرماييد تا معني خودگم کردن خوب روشن شود.
⭕منبع:کتاب آشتی باخدا ازطریق آشتی باخودراستین
نظر از: یا کاشف الکروب [عضو]
با سلام و احترام ملب خوبی بود. موفق و سلامت باشید التماس دعای فرج و شهادت یاحق.
پاسخ از: راحیل [عضو]
سلام واحترام
ممنونم نظرلطف شماست
موید باشید
نظر از: کهنه پوش قافله [بازدید کننده]
تلنگر خوبی
پاسخ از: راحیل [عضو]
الحمدلله
نظر از: اویس قرنی [بازدید کننده]
خدایا ماراازخواب غفلت بیدارکن…
پاسخ از: راحیل [عضو]
الهی آمین
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات