اساساً تنها کسانی میتوانند در ملاقاتهای انسانی و زیارات اهلبیت «علیهمالسلام» و اولیای الهی، آرزوهای فوق عقلانی و انسانیِ خود را مطرح کنند، که در مهندسی معشوقها موفق بوده و به باطن انسانی رسیدهاند.
برای کسانی که در غفلتاند و به یقظه نرسیدهاند، تمام خواستهها و آرزوها، در چهارچوب یک آینده مبهم تعریف میگردد؛ (اگر به فلان پست و مقام برسم …، اگر ازدواج کنم…، اگر صاحب فرزند شوم …، اگر ثروتمند شوم … و … )
در محاسبات زندگیِ چنین کسی، تنها این آینده مشکوک، محور انتخابها و ارتباطات قرار میگیرد و تنها چیزی که اصالت و ارزش ندارد. آینده قطعی(از لحظه مرگ تا ابدیت) او میباشد.
اما بالعکس در تمام محاسبات زندگی و همه ارتباطات و انتخابهایِ کسی که به یقظه رسیده است، ابدیت، محور اصلی بوده و «خودِ انسانی» صاحبِ اصالت میباشد.
چنین کسی به سبب محوریت ابدیت در زندگیاش، بسیار مراقب است تا عاملی نفس او را تحت فشار قرار نداده (عصبانیت، کینه، زودرنجی، حساسیت و …) و غصهای از امورات دنیا، قلب او را درگیرِ خود ننماید. نگاهِ صحیح او به خودش، عاملی قدرتمند برای مبارزه با تمام بیماریها و ضعفهایی است که از طریق وراثت به او منتقل گشته است.
استاد محمد شجاعی/بحث غفلت
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات