چرا ما دنبال غذای روح نمیگردیم و به فکر احیای قلب نیستیم؟
چون دل را به رسمیت نشناختهایم و روح و جاودانگی خودمان را باور نکردهایم. خانواده آسمانیمان را باور نکردهایم که قرار است، من با آنها بینهایت سال زنده باشم. پذیرفتنِ خدا به عنوان اله هنوز در ما خوب جا نیفتاده است. این گزاره «لا اله الا الله» برای خیلیها مفهوم نیست و نمیدانند الله، اله ماست و آدم به جای اینکه یکسره از او بترسد و یا خشک با او برخورد کند، یا فقط اطاعتش کند، میتواند با او عاشقی کند.
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
وقتی میگوییم ایمان هر چقدر افزایش پیدا کند، شادی و آرامش اضافه میشود و عشق انسان به زمین و آسمان و به دنیا و به همسرش بیشتر میشود، علتش این است که زیادیِ ایمان، باعث سرمستی انسان میشود و لذتش از رنگ، عطر، غذا، خوردنی، نوشیدنی، آدمها، درخت، گُل و میوه و … بیشتر میشود و نگاهش به همه جهان نگاه آسمانی میشود. زیرا این نگاه، از آسمان سراغ انسان میآید نه از زمین. مثلاً یکی از پیش خدا آمده و نگاهش آسمانی است، سیب را یک تکه جواهر میبیند و به آفریدههای خدا نگاه دیگری دارد. اما کس دیگری هم هست که به آفریدههای خدا نگاه زمینی دارد.
گلها را نگاه کنید، ببینید چقدر آدم را مست میکند. آدمی که از آسمان و از زیبای مطلق میآید و گلها را نگاه میکند، رنگش، نشاطش، زردیش، سفیدیش، شفافیش، بویش او را مست میکند تا یک کسی که به عنوان حیوان بیاید و این ها را ببیند. متاسفانه ما عشق را به رسمیت نشناختهایم. دل و نیازِ دل را هم به رسمیت نشناختهایم. برای همین مدام باید به ما فشار بیاورند تا نیاز دل را درک کنیم. آیا کسی صبحانه خوردن، ناهار خوردن و شام خوردن را فراموش میکند؟
خیر. علتش این است که بدن به اینها نیاز دارد و باید صبحانه و ناهار و شام بخورد. سه وعده غذا طبیعی است، اما 5 وعده نماز برای خیلیها طبیعی نیست. میگوید: نماز چیست؟ چرا بعضیها به زیاد حرف زدن درباره خدا احساس نیاز نمیکنند؟ چرا به نماز، حجاب، حرم، روزه، زکات، خمس، حج، زیارت، مسجد، قرآن، عالِم و حسینیه احساس نیاز نمیکند؟ برای اینکه آن بُعد معنوی وجود، اصلاً در این شخص هنوز بالغ نشده و تا بلوغ هم نباشد، احساس نیازی وجود نخواهد داشت. چرا ما صبحانه، عصرانه، چای، میوه، بیسکویت و خرما و ژله را به رسمیت میشناسیم؟ چون نیازمان را به رسمیت شناختهایم. خودمان را به عنوان یک حیوان شناسایی کردهایم.
چرا ازدواج، دنبال خانه گشتن، ویلا خریدن، شمال و دریا رفتن عادی است؟ چون میگوید: این بدن است و نیاز دارد و باید تأمینش کرد. چرا رفتن به دنبال نیازهای معنوی عادی جلوه نمیکند و اگر هم دنبال این نیازها میرویم شُل و بیکیفیت میرویم؟ برای اینکه بخش انسانی ما به رسمیت شناخته نشده است.
استاد محمد شجاعی/سایت منتظران منجی
نظر از: نرجس [بازدید کننده]
ماخیلی درگیرجسم وحواشی اون هستیم
ازروح غافلیم
پاسخ از: راحیل [عضو]
بله
در توجه به جسم باید تعادل داشت.. سلامتی جسم هم مهمه
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات