مومن در بسیاری از امور با دیگران متفاوت است. یکی از این امور مساله ی مرگ است که هیچ کس زمانش را نمی داند؛ اما به برخی مومنین زمانش بشارت داده می شود. چون خداوند مؤمن را خیلی دوست دارد؛ گاهی قبل از موت هم بشارتهایی به او میدهد.
حتماً در فامیل یا دوستان و همسایگانتان دیده اید، اگر ندیده اید، از بعضی از افراد شنیده اید که طرف می گوید:« من فردا می خواهم از دنیا بروم انشاء الله. دیگر شب آخر است که در خدمتتان هستم؛ من هفته دیگر بین شما نیستم؛ این آخرین جلسه ایست که همدیگر را می بینیم». اینها همه بشارت است. قبلاً به او گفته اند. ما در جبهه زیاد اینها را دیده ایم. خدا رحمت کند جواد مقدسی فرمانده ما را که شب عملیات در کردستان در حالی که دکمه پیرهنش را می دوخت، به من گفت: شجاعی این آخرین عملیاتم است. فردا دیدم که در عملیات جلوی چشم خودم او را زدند. امدادگر رفت کمکش کند، گفت: بیا ماچت کنم، دارم میروم. امدادگر را بغل کرد و بوسید و تمام کرد.
ما کسانی را داشتیم که می دانستند کجا شهید می شوند. جزیره مجنون همه می رفتند. بعضی ها با قایق می آمدند. می گفتیم کجا دارید می روید؟ می گفت: قرار است آنجا زیر آن درخت شهید شوم.
یکی دو تا ده تا هزار تا نبود. اصلاً در منطقه یک چیز عادی شده بود. خیلی ها خبر داشتند نحوه مردن شان را. می گفتند:« من ترکش به پهلویم می خورد». یکی می گفت: «خدایا من می خواهم شرمنده مادرم فاطمه زهرا نباشم دوست دارم به پهلویم بخورد». دیگری می گفت: «من دوست دارم مثل ابوالفضل دست هایم قطع بشود و همینطوری هم می شد». یکی می گفت: «می خواهم مثل مادرم هیچ اثری از من نماند». تانک به او می خورد و هیچ چیز از او نمی ماند. یعنی هر قراری با خدا می گذاشتند، همان می شد. یعنی خدا با همه رفیق است.
بنابراین خود این هم بشارت است که خداوند قبل از فوت به مؤمنین بشارت می دهد.
منازل الاخره/استاد شجاعی
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات