زبان قرآن روشنگر حقایق عالم و آدم است و هرچه زبان، زندهتر و استعاریتر باشد، روشنگری آن بیشتر است از آن جهت که الفاظ آن محدود به معانی جزئی نیست، بلکه نظر به حقایق عالم دارد.
زبان قرآن، از همان مبدئی است که فطرت انسان از آن مبدأ ایجاد شده؛ هر کس به فطرت نزدیکتر باشد زبان قرآن را بهتر میفهمد. زیرا فطرت انسانها بر توحید شکل گرفته و زبان قرآن چیزی جز ظهورات انوار وحدانی حضرت حق نیست و معنای اهل تقوا بودن برای همسخنی انسان با قرآن در همین نکته نهفته است که اهل تقوا به فطرت خود که بر توحید شکل گرفته نزدیکاند و قرآن نیز نور انوار وحدانی و توحیدی حضرت حق است.
با نگاه قرآنی به عالَم و آدم، عالم وآدم درست دیده میشوند و آن نگاه تحقق و دوام مییابد. زیرا نگاه باطل، نگاه به سرابهایی است که آب پنداشته شده و چیزی نمیگذرد که سراببودن آن آشکار میشود، ولی در نگاه قرآنی به عالم همواره انسان با حقیقتی که با آن بهسر میبرد مأنوس است و هرگز احساس تنهایی نمیکند.
در جزمیتِ نگاه تجربی که واقعیت را مساوی محسوسات میداند و تنها حسّ و عقلِ مبتنی بر دادههای حسی را وسیلهی رسیدن به واقعیت میداند، حقایق عالم، جایگاه واقعی و معرفتبخشیِشان را از دست میدهند و تنها جنبهی سوبژکتیو پیدا میکنند و قرآن درست برعکسِ نگاهِ جزمیتگرایِ علم تجربی، متذکرِ وجود حقایق است و عقلی را مخاطب قرار میدهد که توانایی درک آن حقایق را در عالم دارد؛ همانطور که آثار هنریِ اصیل تنها امورِ سوبژکتیو نیستند، بلکه حقایقی را در مقابل بینندهی خود قرار میدهند که آن حقایق، والاتر از واقعیاتی است که علوم تجربی به آن توجه دارد و انسان را در ساحتی دیگر، ماورای اطلاعاتِ علوم تجربی حاضر میکند.
?#زبان_قرآن
?#استاد_طاهرزاده
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات