عشق به موجود کامل عشق حقيقي است و انسان را راه مي برد و به انتها مي رساند و تمام وجود او را به ادبِ با معشوق دعوت مي کند که در بندگي تمام به نمايش مي آيد و شريعت الهي به عنوان راه رسيدن به محبوب، با ارزش ترين هديه ي خدا مي گردد و امامان معصوم(ع) به عنوان راه هاي متعين براي انس با محبوبِ قلب و جان انسان مورد مودّت و محبّت قرار مي گيرند، و با رؤيت سيره ي آن ذوات مقدسه، دل از مستوري و حجاب آزاد مي شود.
عاشق نه در سوداي تملک است و نه در طلب ماندن، مي خواهد يک چيز بماند و آن محبّت به معشوق و اين در کربلا واقع شد، چون همه چيز براي وقوع چنين عشقي فراهم بود، از معصوم بودن محبوب، تا دستور الهي براي تعلق محبّت به نزديکان رسول خدا(ص)، و از معجزه ي عشق بود که اصحاب امام حسين(ع) توانستند در فداکاري سبقت بگيرند. آيا عشق به آن صورت که در کربلا نسبت به امام حسين(ع) و يا نسبت به ساير ائمه(ع) به خصوص نسبت به علي(ع) ظاهر شد، در جاي ديگري صورت عملي به خود گرفت؟
شريعت وسيله اي است تا ما با انجام وظايف ديني كه خدا به عهده مان گذاشته، خداي خود را راضي كنيم. چون دلمان مي خواهد خدايمان را راضي كنيم و چون خدا مي داند بشر نياز دارد كه پروردگار خود را راضي كند شريعت را فرستاد و انسان هاي مؤمن هم متوجه شدند كه با انجام وظايف و فرايض، محبوب خود را راضي مي كنند. حال انسان مؤمن در راستاي به دست آوردن رضايت خدا بود كه شنيد خداوند به پيامبرش(ص) مي گويد:
بگو در امر جواب گويي به رسالت من يک چيز بيشتر در ميان نيست و آن مودّت في القربي است كه جزيي از دينداري است و راهي است براي اين که دينداري شما صورت حقيقي بگيرد، «فَهُوَ لَكُمْ» و آن مودّت براي کمال خودِ شما است و جزيي از راه دينداري است و آن هايي که مي خواهند حق شريعت الهي را ادا کنند به حكم خدا به ذي القربي محبّت بورزند، محبّتي که خداوند به صورت فطري در جان انسان ها نهادينه کرده است.
انسان بدون آن كه تصورش را بكند، چون وارد فرهنگ محبّت به انسان هاي معصوم شد، ناگهان مي بيند چه بركات غير قابل تصوري از اين محبّت نصيبش مي شود، ديگر حتي نمي گويد: «خدا در قلب من است» بلکه متوجه مي شود «او در قلب خداوند است» و ديگر قصه ي اين که خود را به حضور خداوند ببرد به اين موضوع تبديل مي شود که خداوند بنده اش را به حضور مي برد و در آن مسير هرلحظه کمالي از خود را به او مي نماياند،
زيرا در منظر خود اماماني را مي يابد که تمام زندگي آن ها، نمايشِ حضور خداوند است، و در رابطه با آن حضور گزارش مي دهند که: «لَنا حالاتٌ مَعَ اللّهِ هُوَ فِيها نَحْنُ وَ نَحْنُ فِيها هُوَ وَ مَعَ ذلِكَ هُوَ هُوَ وَ نَحْنُ نَحْنُ»؛
ما را با خداوند حالاتي است که او در آن حالت مائيم و ما در آن حالت اوئيم و مع ذلک او، اوست و ما، مائيم.
استادطاهرزاده
برشی از کتاب مبانی نظری وعملی حب اهل بیت
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات