همه انسانها خیر و شر را میشناسند. اگر در انجام کاری احساس خوب و خوشایندی به شما دست داد، آن کار خیر است و اگر در انجام آن اضطراب، دلشوره، شک و تردید پیدا کردید، آن کار را رها کنید.
در بحث خیر و برکت که براساس انسانشناسی و حقیقت انسان، ارائه می شود، تذکر دو نکته لازم است.
نکته اول، نهاد انسان خیرخواه است. چون از مبدا خیر آفریده شده و روحش از نور اهل بیت علیهم السلام است. هر انسانی به معنای حقیقی ابتدا فرزند اهل بیت علیهم السلام است تا فرزند پدر و مادر زمینی اش. پس حقیقت و ذاتش خیرخواه بوده و به دنبال خوبی می گردد و نیز از شر و بدی بیزار است.
نکته دوم، اینکه خداوند شناخت خیر و شر را بهصورت فطری در نهاد ما قرار داده است. یعنی آموزشی نیست و اینطور نیست که خدا ما را خلق کرده و بعد خیر و شر را به ما یاد داده باشد؛ بلکه خمیرمایه خلقت ما با شناخت خیر و شر است. پس هممیل بهخوبی داریم و هممیل به بدی. هم شناخت از خوبی داریم و هم شناخت از شر. چون این دو در نهاد ما ذاتی است و به ما الهام می شود.
قرآن میفرماید: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا[1]= پس فجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او الهام کرده است». یعنی انسان هم گناه را می شناسد و هم تقوا و خوبی را.
تقوا یعنی پرهیز کردن. انسان معنی تقوا را در همه بخشهای وجودی اش می فهمد. مثلاً در بخش جمادی اگر در انجام کار اقتصادی ضرر ببیند، بهطور طبیعی به آن سمت کشیده نمی شود. چون میداند به نفعش نیست.
در سایر بخشها نیز همین طور است. اگر آسیب یا تهدیدی ببیند، هیچ وقت به سمتش نرود. در بخش انسانی نیز اگر انسان خودش را انسان به معنای حقیقی ببیند، تقوایش طبیعی است و لازم نیست کسی به او یاد بدهد که گناه نکند. پس اگر انسان خودش را به بلندایی که خدا او را آفریده ببیند، به طور طبیعی هر چیزی که حیات جاودانهاش را به خطر بیندازد، از آن متنفر می شود. پس بنابر آیه «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا» انسان هم ضررهایش را خوب می شناسد و هم خطراتی که می تواند او را محدود کند.
اما اگر در جائی اینها را رعایت نکند، معنایش این است که عقلانیتش را به کار نبرده و شهوتش و خودشیفتگیهایش بر عقلش غلبه پیدا کرده اند. در آیه دیگر نیز آمده است: «وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ[2]= و او را به هر دو راه [خیر و شر] هدایت کردیم».
استاد محمد شجاعی
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات