امیرالمومنین در تفسیر سجده میفرماید: سجده ظاهر و باطنی دارد. «خشوع قلب» و «اخلاص نیت».
«السُّجودُ الجِسمانِیُّ هُو وَضعُ عَتائقِ الوُجُوهِ على التُّرابِ و استِقبالُ الأرضِ بِالرّاحَتَینِ و الكَفَّینِ و أطرافِ القَدَمَینِ مَع خُشوعِ القَلبِ و إخلاصِ النِّیَّةِ و السُّجودُ النَّفسانیُّ فَراغُ القَلبِ مِن الفانِیاتِ و الإقبالُ بكُنْهِ الهِمَّةِ على الباقِیاتِ و خَلعُ الكِبْرِ و الحَمِیَّةِ و قَطعُ العَلائقِ الدُّنیویَّةِ و التَّحَلِّی بالخلائقِ النَّبَوِیَّةِ = سجود جسمانى، عبارت است از گذاشتن قسمتهاى شریف صورت بر خاك و نهادن كف دستها و نوك پاها به زمین، با خشوعِ قلب و نیّتِ خالص؛ و سجود روحانى، خالى كردن دل است از امور فانى و روى آوردن با تمام وجود به آنچه ماندنى و جاویدان است و بركندن لباس كبر و غرور و بریدن علایق و تعلّقات دنیوى و آراسته شدن به خُلق و خوهاى نبوى».
سجود جسمانی همان سجده بدنی است که انسان قسمت های مهم و شریف بدنش، مثل پیشانی را به خاک میگذارد و همچنین دو کف دست و نوک پاها را. اما قیدی که حضرت میآورد: «مَع خُشوعِ القَلبِ و إخلاصِ النِّیَّةِ= با خشوعِ قلب و نیّتِ خالص» یعنی همراه این سجدهی جسمانی، خشوع قلب و اخلاص نیت نیز داشته باشد، یعنی سجده را با خضوع قلب و خالصانه برای خدا انجام دهد.
اما سجده نفسانی چیست؟ خالی بودن دل هست از امور فانی. «فَراغُ القَلبِ مِن الفانِیاتِ و الإقبالُ بكُنْهِ الهِمَّةِ على الباقِیاتِ = خالى كردن دل است از امور فانى و روى آوردن با تمام وجود به آنچه ماندنى و جاویدان است ».
منظور از فارغ کردن دل، فراغت از هر معشوق به غیر از سه معشوق اصلی یعنی «الله، اهل بیت و جهاد» است. این سه معشوق، معشوقهای واقعی هستند. بقیه معشوقها فانی و از بین رفتنی هستند. پس دلت را از این معشوقها خالی کن. این وظیفهای است که انسان باید انجام بدهد و به استخدامش هم بگیرد. ولی دلبستگی به آن نداشته باشد.
چطور انسان با یک معشوق زمینی که خلوت میکند، یا یک فیلم مورد علاقهاش را که نگاه میکند، تمام غصه و دغدغه هایش را در آن موقع از یاد می برد؟ الان دو ساعت دیگر صاحب خانه قرار است بیاید کرایه خانه را بگیرد. اصلا حواسش به این نیست یا همه مسائلش را خیلی فراموش میکند. فقط الان همه دلش در این سریال است.
یعنی انسان باید در سجده، با تمام وجودش به آنچه که ماندگار و جاودانه است، یعنی به الله، ابدیت و آخرت رو کند.
« و خَلعُ الكِبْرِ و الحَمِیَّةِ و قَطعُ العَلائقِ الدُّنیویَّةِ = و بركندن لباس كبر و غرور و بریدن علایق و تعلّقات دنیوى». انسان باید خیلی دقت کند که احساس بزرگی و تکبر نسبت به بندگان خدا، اولیای الهی و خود خداوند نداشته باشد. بعضی افراد تا کمی در مسیر بندگی میافتند ادعای بزرگی میکنند.
خدا استاد ما حضرت آیت الله مجتهدی را رحمت کند که میفرمود: طلبهها سالهای اول ادعای خدایی دارند. بعد یک مقدار که علم شان زیادتر میشود، در حد پیغمبر و ائمه میآیند. وقتی که خیلی علم پیدا میکنند، تازه متواضع تر میشوند. وقتی که خیلی علم شان زیادتر شد تازه میفهمند چیزی نمیدانند.
استاد محمد شجاعی/
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات