ابابكر آمد و گفت:
اي فاطمه!
مردم خواستند من سر كار بيايم.
در حالي كه
اوّلاً: چنين نبود،
ثانياً: بايد در جواب گفت: حالا كه انسان ها آنچنان الهي نشده اند كه تماماً يك روح واحد باشند - چون همچنان که عرض شد وحدت واقعي با نزديك شدن به اَحد ممكن است- چگونه مي توان گفت مردم من را خواسته اند، مگر بنا بود مردم بر مردم حكومت كنند؟
?بايد حكم خدايِ مردم برمردم حكومت كند تا دل ها الهي شود و وقتي دل ها الهي شد و هر دلي حكم خدا را سر داد، چه فرقي مي كند كه بگويي خدا بر مردم حكومت كند يا مردم بر مردم حكومت كنند.
ولي ابابكر به بهانه اين كه مردم مرا انتخاب كرده اند، حكم خدا را كه در غدير معلوم شده بود و با حكومت علي(ع) مي توانست جاري شود، حذف كرد.
⁉️راستي آيا همة مردم به ابابكر رأي دادند؟
⁉️و اگر همة مردم هم به ابابكر رأي داده بودند آيا براي او حجّت بود تا امام معصومي را كه خدا در غدير نصب كرده بود، كنار زند؟
⁉️و آيا خليفة دوم به رأي و نظر مردم بر جامعه حاكم شد؟
چرا در نصب خليفة دوم ديگر رأي مردم جايي نداشت، همين كه خليفة قبلي او را نصب كرد كافي بود؟
به جهت آتش بزرگي كه در قلب حضرت فاطمه زهرا (سلام الله) علیها شعله ور كرده اند، قاعدتاً نبايد طاقتي براي ايراد اين خطبه برايشان مانده باشد، چون خطبه با معاشقة با خدا شروع مي شود و بعد، آن بحث هاي دقيق اجتماعي سياسي را پيش مي کشند.
?پس معلوم مي شود حضرت همه چيز را در بستر الهيِ آن نظاره مي كند.
آقاي سليمان كتانيِ مسيحي در کتاب «فاطمه زهرا، زهي در نيام» مي گويد: «درست است كه دختر پيامبر اكرم(ص) مي خروشيد، ولي با يك آرامش تاريخي مي خروشيد» به واقع هر كس به اين خطبه دقّت كند، انگار تمام بهشت ها در وجود فاطمه(س) شكوفا شده و مست معنويّت و شعور است و حالا در چنين حال معنوي دارد اعتراض مي كند.
?اگر مقام فاطمه(س) مقام فناي في الله نبود اين جملة رسول خدا(ص) معني نداشت كه مي فرمايد: «اِنَّ اللهَ لَيَغْضِبُ لِغَضَبِ فاطِمَةَ، وَ يَرْضي لِرِضاها»
و نيز بخاري آورده است که رسول خدا(ص) فرمود: «فاطمة بضعةُ منّي يريبُني ما اَرابها و يؤذيني ما آذاها».
?بصیرت حضرت زهرا سلام الله علیها
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات