ربّ یعنی مالک مدبر
اگر یک نفر در یک رشته ورزشی یا یک رشته هنری یا یک رشته علمی و تخصصی بخواهد علم کسب کند، در هر مرکز علمی یا دانشگاهی بالا سر انسان مربی میگذارند. این مربی است که تصمیم میگیرد شما چگونه بقیه شئونات را با این رشته تنظیم کنید. مربی وقتی میخواهد برنامه بدهد، او واقعا در مقام ربّ قرار میگیرد. یعنی میگوید من کاری ندارم تو زن و بچه و شوهر داری، شاغل هستی، دکتر و مهندس هستی. با شئونات شخصی ات کاری ندارد. میگوید شئونات شخصی تو برای خودت است. من به عنوان مربی در این رشته برای شما تعیین تکلیف میکنم. مثلاً می گوید شما حق ندارید این غذاها را بخورید، وزنت باید این مقدر باشد. برایت قانون میگذارد.
پس تقوا در مقابل مربی ورزشی، یعنی از او حساب ببری. درست است که مربی در خانهات و در کنارت نیست. اما روحش سر سفره هست. میگوید نخور، تو صبح میدانی که مربی میخواهد تو را وزن کند و میگوید وزن تو درست نیست. نمیتوانی مسابقه بدهی. او واقعاً رب است و واقعاً وضعیت خاصی را برایت تشریع میکند و قانون میگذارد. برایت قانون میگذارد که مثلا این هیکل و این وزن و ماهیچه اصلاً به درد مسابقه نمیخورد. شریعت هم یعنی قانون.
پس رب یعنی پرورنده، پرورشدهندهای که صاحب توست و اختیار تو را دارد.
«لَٰكِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ= اما آنان که متّقی و خدا ترس شدند». یعنی کسانی که جدی خودشان را شناختند و باور کردند که چه کسی هستند. باور کردند که انسان هستند. فهمیدند که زن و مرد و دختر و پسر و رئیس جمهور و وزیر اینها شئونات شخصی هستند و هیچ ربطی به خدا ندارد. خدا میگوید من با این چیزها کاری ندارم، من به تو میگویم که تو آفریده شده ای. منظور از حقیقت وجود تو همان است که از خودم در تو هست. آن روحی که از خودم در تو دمیدم. آن روح که از اهل بیت و از مَثَل أعلی در تو دمیدم. قرار است تو به هدف خلقت برسی. حتی وقتی میخواهی رئیس جمهور، مهندس و دکتر بشوی، اگر با این چیزی که من میگویم سازگاری نداشته باشد، آن رئیس جمهوری و دکتری و مهندسی و ورزشکاری و شغل و کار اقتصادی تو حرام است. نمیتوانی سراغ آن بروی. چون تو آفریده شده ای برای اینکه شبیه من بشوی.
خدا ده ها بار میگوید که من مالک و مدبر شما هستم. من مربی شما هستم. ما اصلاً با خدا در این رابطه به باشگاه ورود نکرده ایم. اصلاً ثبت نام نکرده ایم. بعضی ها تا آخر عمرشان اصلاً نمیروند ثبت نام کنند و مربی ندارند و نه باشگاه دارند، نه خیال تمرین دارند. وقتی این مسئله درک نشود، در مشکلات دوام نمی آورند. مثلا میگویند: چه دنیای بدی است. پر از ظلم و ستم است. چرا خدا دنیا را اینطور آفریده؟ اصلاً متوجه نیست که داستان، داستان یک باشگاه و تمرین است و قرار است اسماء الله را بگیرد.
استاد محمد شجاعی/سایت منتظران منجی