هر کس از خدا موفقیت بخواهد، اما نهایت تلاشش را نکند، خود را مسخره کرده است
حیات مسخره ی نوع دوم
حضرت میفرماید: «مَنْ سَأَلَ اللَّهَ التَّوْفِیقَ وَ لَمْ یَجْتَهِدْ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ= کسی که از خدا موفقیت میخواهد، اما تلاش نمی کند، محققا خودش را مسخره کرده است». کسی که موفقیت می خواهد، اما تنبل و بیحوصله است؛ یا تلاش میکند، اما سختکوش نیست؛ کار میکند، اما سختکوش نیست، خودش را مسخره کرده است. در عبارت «وَ لَمْ یَجْتَهِدْ»، اجتهاد یعنی نهایت جهد را به کار بردن. یعنی نهایت تلاشت را به کار ببری.
بعضی افراد می گویند: این همه حرم رفتم و ذکر گفتم و دعای توسل خواندم، ولی موفق نشدم. باید به او گفت که خوب، تو برای موفقیتت چه کار کردی؟ با چند نفر کارشناس مشورت کردی؟ چقدر مسیرها را رفتی؟ به قول امروزی ها میخواستی کار بیزینس انجام بدهی، کار اقتصادی بکنی، بازرگانی و تجارت بکنی، آیا قوانین تجارت را رفتی یاد بگیری؟ کسی که قوانین موفقیت را رعایت بکند، امکان ندارد موفق نشود.
این مثال، موضوع را بهتر روشن میکند: مثلاً فرض بفرمایید کسی الان یک لباس سفید پزشکی را تنش میکند و جلوی آینه میایستد و دائم میگوید من میخواهم پزشک بشوم. حالا فرض کنید که هیچ سوادی هم نداشته باشد. آیا بیان این کلمات که می خواهم پزشک شوم، اصلاً کاری برای او میکند؟ وقتی که کسی می خواهد پزشک شود، باید زحمت بکشد و مسیر آن را طی کند تا پوشیدن آن لباس، برازندهاش باشد.
ما برای موفقیت، حدود ۵۰۰ نوع قانون داریم
ما یک سلسله قوانین «رسیدن به موفقیت» داریم که باید آنها را رعایت کنیم. حالا موضوعی که می خواهیم در آن موفق شویم، فرق نمی کند. هر یک از موفقیت های «جمادی، گیاهی، حیوانی، علمی و معنوی» باشد فرقی نمی کند. اینها فرمول دروسی است که ما در مشهد تحت عنوان موفقیت، در هر ماه دو بار، درس دادیم که شاید حدود 500 نوع قانون است. بحث موفقیت، همان چیزی است که غربی ها دارند تحت عنوان «قانون جذب» باطمطراق زیادی به خورد مردم می دهند، اما اکثر حرفهای شان غلط است.
وصل نبودن به کانون غیب را اینطور مثال می زنم که گاهی شما وقتی به حرم میروید و تلاش میکنید که با بیرون تماس بگیرید، می بینید که نمیشود. چون اصلاً وصل نیستید به فضای اینترنتی، این دستگاه نمیتواند با بیرون ارتباط برقرار کند. مثلا علت این که با ماهواره ارتباط برقرار نمیشود و نت و پیام و تماس قطع میشود، این است که اصلاً وصل نیست.
بنابراین، اگر کسی بخواهد خیر و برکت را دریافت کند، باید با مرکز غیب وصل باشد. قانون موفقیت این است که تو تلاش کنی با مرکز غیب و خیر و شادی و آرامش و برکت ارتباط برقرار کنی. یعنی برای ارتباط برقرار کردن با کانون خیر و برکت، باید وصل به غیب شد. نمی شود بگوییم من با خدا و معنویت کاری ندارم. اینها همه خرافه است که بگوییم فقط خودم. این غلط است که مثل قارون بگوییم خودم تلاش میکنم و مال و اموال به دست میآورم. ممکن است کسی تلاش کند و پولدار و ثروتمند هم بشود و تحصیلاتی هم داشته باشد، اما شاد و آرام و بامحبت نمیشود. یعنی به خوشبختی نمیرسد و به قول امروزی ها، به آرامش نمیرسد و فقط وسایل آسایش را میتواند تهیه کند. در حالی که همین آسایش، مایه ناآرامی و شکستش میشود. زیرا هر چقدر آسایشش بالا میرود، شکست هایش هم بیشتر میشود. پس موفقیت قوانینی دارد که ما باید آنها را بشناسیم.
اینکه کسی بگوید «من درس فلان موضوع را خواندم و از فلان استاد راهنمایی گرفتم»، کافی نیست. باید دید که آیا آن استاد، اصلاً خودش بلد است و خودش به معنای واقعی الان موفق است یا نه؟ ما موفقیت را باید در مقیاس ابدی حساب کنیم، نه در مقیاس دنیایی. یعنی باید هم دنیا را حساب بکنیم و هم آخرت را. بنابراین، اگر کسی موفقیت را میخواهد، باید قوانینش را یاد بگیرد. حالا شما اصلاً استاد درجه یک بازرگانی و تجارت هم باشی، اما طبق قوانین موفقیت الهی عمل نکنی، شکست خورده هستی.
یک نمونه از این قوانین این است که حضرت میگوید «وقتی پدر و مادرت از تو راضی نیستند، شکست و بیبرکتی در زندگیات میآید». حتی ممکن است پول تلانبار کنی، اما برکت ندارد. برکت یعنی مبارکی. به افزایش همراه با مبارکی میگویند برکت. و گرنه، کسان زیادی هستند که ثروت زیادی دارند، اما برایشان برکت ندارد. چون مثلا همه از آنها متنفر هستند و همه میخواهند اموال آنان را چپاول کنند. مردم اینجور افراد را فقط به شکل اسکناس میبینند. یا مثلا هر چه برای خانواده هزینه میکنند، میبینند که هیچ کس دوستشان ندارد و همه هم منتظرند زودتر بمیرد که اموالش را بالا بکشند. این چه برکتی است؟ چه مالی است؟ به چه درد میخورد؟ از این رو حضرت میفرماید اگر کسی واقعاً موفقیت را میخواهد، اما سختکوشی ندارد، این آدم خودش را مسخره کرده است. سختکوشی یعنی من دقیقاً بدانم که اگر میخواهم در کار «جمادی، اقتصادی، گیاهی، حیوانی، اجتماعی، سیاسی، علمی و در کار معنوی» توفیق پیدا کنم، قوانین و مقررات توفیق چیست؟ اگر من قوانین آن را بلد نباشم و دائم هم بدوم، فایدهای ندارد.
عدم تلاش برای فهم قوانین ازدواج موفق، موجب طلاق می شود
بسیاری از کسانی که ازدواج ناموفق داشته اند، عامل اصلی اش خودشان بوده اند که تلاش لازم را برای یادگیری قوانین ازدواج نکرده اند.
اشتباهی که الان همه دارند میکنند و ما داریم با چشم خودمان میبینیم، این است که جوان تا ازدواج نکرده و مجرد است، نگاهش به ازدواج یک نگاه کاملاً رمانتیک و شاعرانه است. بعد که ازدواج میکند، آمار دارد میگوید که 80% کسانی که ازدواج میکنند، پشیمان هستند و میگویند ای کاش این اتفاق نمیافتاد. این عدم موفقیت در ازدواج، نه به این معناست که همسرش آدم بدی است، یا بد انتخاب کرده است. نه به این خاطر است که اصلاً این آدم وقتی میگوید میخواهم ازدواج کنم، واقعا نمیخواهد ازدواج موفقی بکند، بلکه تنها برای این بوده که قوانین ازدواج موفق را نمی دانسته است.
ازدواج موفق یعنی شما مهارتهای «اقتصادی، اخلاقی، عاطفی و معنوی» را بلد باشی. وقتی بلد نیستی، با پدر و مادر و خواهر و برادر و فرزندت هم اختلاف پیدا میکنی و هیچ کس با تو تنظیم نیست. چون تو اصلاً نمیخواهی زندگی موفق داشته باشی. میگویی من این مرد یا زن را دوست دارم و عاشقش هستم، ولی وقتی که نمیخواهی رابطهات را با او تنظیم کنی، یا وقتی که تو اصلاً نمیخواهی مهارتهای موفقیت را یاد بگیری، خب این گونه ازدواج کردن، مسخره کردن خودمان است. اتفاقی که در اکثر تحصیل کردهها افتاده این بوده که مهارت های لازم را یاد نگرفته، ازدواج کرده اند. من به آنها میگویم: وقتی که شما میخواهید ازدواج بکنید، باید این چند نوع مهارت را یاد بگیرید. ولی برای این کار وقت نمیگذارند و می گویند ما دکتر و مهندس هستیم. فکر میکنند اگر دکتر و مهندس شدند، میتوانند همسر یا پدر یا فرزند و دوست خوبی هم باشند. دکتر و مهندس شدن شما یک تخصص است، یک تخصص از صد تخصصی است که باید یاد بگیری. پس اگر میخواهی جدی باشی، یعنی جدی هستی در به دست آوردن موفقیت و مثلا میخواهی یک دوران بارداری موفقی داشته باشی، یک بچه سالم و خوب با آن پنج شأن لازم وجود انسان به دنیا بیاید، باید اینها را یاد بگیری. باید بدانی که ۵ ژن «سلامت و زیبایی و هوش و عقل و اخلاق و معنویت» چیست؟ اول بیا قبل از ازدواج، مهارت هایش را یاد بگیر و بعد عمل کن. کسی که حاضر نیست به تنبلیهای علمی و عملی خودش پایان داده و بر آنها غلبه پیدا کند، این دارد خودش را مسخره میکند.
ادامه دارد…
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات