کلودیا کازونوتو، دختر ایتالیایی داستان ماست. او ۳۲ سال دارد و در یک خانواده مذهبی مسیحی به دنیا آمده. حالا چهار ماهی میشود که با کمک انجمن اسلامی شهید ادواردو آنیلی (موسسه رهیافتگان ) به ایران آمده و در حال تحصیل است. داستان مسلمان شدن کلودیا یا سکینه، از هفت سال پیش شروع شد، زمانی که در کشورش ایتالیا دانشجوی مطالعات ادیان بود. سکینه تعریف میکند به خاطر واحدهای درسیاش درباره بسیاری از ادیان تحقیق کرده بود؛ اما موضوع اسلام و علاقه او برای تحقیق درباره این دین، زمانی برایش جذاب میشود که استاد مسیحیاش از اسلام و داستان امام علی (ع) میگوید. استاد او درباره داستان امام علی (ع) و آنچه بر او بعد از پیامبر (ص) گذشته، گفته بود. علاقه سکینه، اما بعد از شنیدن داستان امام حسین (ع) بیشتر میشود. داستانی که زندگیاش را تحتالشعاع قرار میدهد و چراغ راهی میشود تا زندگیاش تغییر کند. «داستان امام حسین (ع) برایم خیلی مهیج بود. من دوست داشتم درباره خانواده و ارتباطش با خدا بدانم و همین باعث شد بیشتر درباره او تحقیق کنم.» سکینه میگوید ویژگی خاص داستان امام حسین (ع) باعث شد مسلمان شود.
پیوند جداییناپذیری امام با خانوادهاش و زندگی احساسی او برای سکینه جالب بوده است. او میگوید، اتفاقا ارتباط بین اباعبدا… (ع) و خداوند، باعث شده است بعد از گذشت سالها، عاشورا ماندگار باشد. تحقیق درباره اسلام، سه سالی زمان برد تا جایی که بعد از آشنایی با سالار شهیدان، کلودیا رسما مسلمان شد و به سکینه تغییر نام داد.
اسلام پاسخ به همه سؤالاتم بود
سکینه تعریف میکند تا قبل از این که مسلمان شود، سؤالات زیادی درباره زندگی داشته است: «من درباره زندگی چیزی نمیدانستم و در این باره خیلی تحقیق میکردم. این سوال که چرا در دنیا هستیم؟ برای چه چیزی وارد این دنیا شدیم و باید چه کار کنیم؟ در ابتدا نمیدانستم.» سکینه توضیح میدهد اسلام به جوابهایی که همیشه در ذهنش بود، پاسخ داد.
اسلام آوردن سکینه از طرف خانوادهاش قبول نمیشود. خانواده مسیحی او ابتدا قبولش نمیکنند؛ اما این دلیل نمیشود که سکینه پایش بلرزد و نخواهد ادامه بدهد. بعد از اسلام آوردن، او همچنان درباره اسلام تحقیق میکند: «حالا دیگر قرآن هم میخوانم و با گروههای مسلمان رفتوآمد میکنم.» او با مهاجران سوری که بعد از جنگ سوریه به اروپا مهاجرت کرده بودند و سایر مسلمانان دیدار میکند و هر روز بیشتر از قبل از اسلام میفهمد. خودش البته میگوید از همان ابتدا تصمیم گرفته بودم پلهپله درباره اسلام تحقیق کنم.
«در ابتدا چیز زیادی از اسلام نمیدانستم؛ فقط قوانین اسلام را میدانستم»؛ کتابهای شیخ محمد تیجانی و امام خمینی که درباره اسلام بودند به کمک او میآید. داستان انتخاب حجاب سکینه هم جالب است. انتخاب حجاب برای سکینه حدود یک سال زمان برده است. او توضیح میدهد: «فکر میکردم حجاب اهمیتی ندارد.
بعد از این که با مسلمانان دیگر آشنا شدم، متوجه شدم باید حجاب داشته باشم.» هرچند مسلمان ایتالیایی گزارش ما میگوید بسیاری از مسلمانان در اروپا حجاب ندارند و بعضی هم حجاب را انتخاب میکنند. آشنایی با مسلمانان دیگر باعث میشود سکینه درباره حجاب تحقیق کند. خواندن آیهای از قرآن که زنان را تشویق میکند حجاب داشته باشند، باعث میشود سکینه هم حجاب را انتخاب کند. حجاب را انتخاب کردم برای این که زیباییام را از دیگر مردان بپوشانم.» سکینه درباره حسش بعد از انتخاب حجاب میگوید: «بعد از انتخاب حجاب، حس خوبی به من دست داد. با داشتن حجاب، مردان حالا تنها زیبایی ظاهری من را نمیبینند. میتوانند زیبایی درونی من را ببینند. ببینند که من تا چه حد توانا و باهوشم.» سکینه میگوید بعد از حجاب حالا زیباییهایی دارد که تا قبل از آن در خود نمیدیده است.
ایران امن است
همه چیز، اما همیشه خوب پیش نمیرود. زندگی مسلمانان در اروپا سخت است. کارفرمایان بهسختی به مسلمانان کار میدهند. به جز اینها پیدا کردن فروشگاه یا رستورانی که غذای حلال میفروشد، برای مسلمانان سخت است. هرچند به جز اینها بسیاری از مردم مسیحی از حجاب و دین سکینه میپرسیدند. بسیاری از آنها با پوشش و دین او زاویه داشتند و سؤالاتی از سکینه تازه مسلمان شده میپرسیدند که جواب دادنش برای او سخت بود. «از من میپرسیدند چرا قرآن به زبان عربی است؟ در آن زمان من جواب این سؤال را نمیدانستم.» همینها باعث میشود تا دختر تازه مسلمان شده ما تصمیم بگیرد بیشتر تحقیق کند و پیرو همین تصمیم هم راهی ایران میشود. هرچند سفر به ایران در ابتدا ساده نبوده است: «تبلیغات بدی درباره ایران وجود دارد. در اروپا ایران را حامی تروریست میدانند؛ بنابراین بسیاری از توریستها از سفر به ایران ترس دارند.» با دیدن ایران، اما همه چیز تغییر میکند و ترسی که قبل از ورود به ایران به جان سکینه افتاده بود، رنگ میبازد. «ایران را کشوری ایمن برای زنان دیدم. در سفر اولم به ایران با یکی از دوستانم آمدم. ما شبها بدون هیچ ترس و نگرانی در خیابانها پیادهروی میکردیم». میل و علاقه به تحقیق بیشتر درباره اسلام باعث میشود سکینه برای بار دوم هم به ایران بیاید. این بار، اما به تنهایی و برای تحصیل. او حالا دانشجوی مطالعات اسلامی در دانشگاه تهران است.
بهشت من حرم حضرت معصومه (س) است
سکینه ایران و مردم مهربانش را خیلی دوست دارد، اما یک جایی برای او از همه جاهای دیگر خاصتر است. محلی که هر زمانی وقت کند به آنجا سفر میکند. او دو شهر مذهبی شیعیان، یعنی قم و مشهد را بیشتر از دیگر شهرهای ایران دوست دارد: «هر زمانی که وقت کنم به قم و حرم حضرت معصومه (س) سفر میکنم؛ جایی که برایم حس و حال خاصی را به ارمغان میآورد.» او هر وقت دلش میگیرد به حرم حضرت معصومه (س) سر میزند. «من عاشق این هستم که به زیارت حضرت معصومه (س) و امام رضا (ع) بروم. بودن در حرم حضرت معصومه و امام رضا (ع) به من احساس آرامش میدهد. انگار که در بهشت هستم.» شخص ویژه زندگی سکینه، اما امام حسین (ع) است.
او هنوز به کربلا سفر نکرده، البته میگوید این سفر زیارتی جزو برنامههای امسالش است. با وجود این که سیکنه هنوز زیارت امام حسین (ع) هنوز نصیبش نشده، اما ارتباط عمیقی با امام سوم شیعیان دارد. اتفاقا به خاطر همین هم نام اسلامی کلودیا سکینه است. کلودیا میتوانست رقیه یا زینب باشد. او دلیل انتخاب سکینه را اینطور عنوان میکند: «سکینه نام دختر امام حسین (ع) است. من از حضرت سکینه (س) نوحهها و روایتهای زیادی را خوانده و شنیدهام.» ارتباط عاشقانه حضرت سکینه (س) با پدرش و رنجی که بعد از شهادت پدر تا لحظه وفات کشیده، برای دختر تازه مسلمان شده جالب بوده است. همه اینها دلیلی میشود تا سکینه بخواهد همنام دختر سالار شهیدان شود.
سکینه در انتهای گفتوگویش یک پیغام برای ایرانیها دارد و او میگوید: «لطفا به تبلیغاتی که درباره غرب است توجه نکنید. سنتهای ایرانی و اسلامی خیلی با ارزشاند. جوانان باید سعی کنند این سنتها را حفظ کنند و به تبلیغات آمریکا و اروپا توجه نکنند.»
منبع:روزنامه جام جم
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات