?عموماً مطالعه وقتي مطالعه است و موجب تفکر مي شود که موضوعِ مورد مطالعه، يک موضوع حقيقي باشد و نه يک موضوع اعتباري.
⭕اين که ما بفهميم بعد از آغامحمدخان قاجار چه کسي حکومت را به دست گرفت، موجب تفکر نمي شود، به همين جهت اصرار مي شود کتاب هاي اهل فکر را بخوانيد، چون اهل فکر موضوعي را که مورد مداقّه قرار مي دهند موضوع حقيقي است.
⭕ما وقتي يک شخصيت فکري را شناختيم، در واقع با موضوعي که او با ما در ميان مي گذارد زندگي مي کنيم. مثلاً شما شهيد مطهري يا امام خميني و يا علامه طباطبايي«رحمة الله عليهم» را که شناختيد متوجه موضوعاتي خواهيد شد که آن ها با شما در ميان مي گذارند و لذا وارد تفكر مي شويد، در اين حالت مطالعه ي آثارِ آن ها شما را به وادي فكر وارد مي كند، و نه به وادي اطلاعات.
⭕چون اين ها با موضوعاتي که شناخته اند خودشان اهل فكر شده اند و شما را هم به همان اندازه اهل فكر مي کنند، و در نتيجه در مقابل هر حادثه اي بدون آن كه از آن ها سؤال كنيد، مثل آن ها فكر مي كنيد و مثل آن ها عمل مي نماييد، وقتي معني تفکر برايتان معلوم شد تلاش شما در مطالعه ي آثار عالمان، ديگر ارتباط بيشتر با موضوعاتي است که آن بزرگان نسبت به آن ها تفکر کرده اند.
⭕در آن حال لازم نيست علامه طباطبايي(ره) را از قبر درآوريد و بپرسيد: «الآن چه کارکنيم؟» بلکه با دستگاه فکري که به کمک ايشان پيدا کرده ايد خودتان تشخيص مي دهيد چه کار بايد بکنيد.
➕منبع کتاب ادب خیال،عقل،قلب
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات