چرا هوسِ رفاقت با خداوند را نداریم؟
به این دلیل ما هوس رفاقت با خدا را نداریم که ذائقه ما ذائقه خرابی است. ما مثل آن روستایی هستیم که از دهات به شهر رفته بود و در بازار عطارها بوی عطر به مشامش خورد و بیهوش شد. این بنده خدا تا آن زمان، بوی عطر به مشامش نخورده بود. همیشه بوی پشکل و پهن بود. هر چه هم گلاب روی صورتش ریختند که حالش بهتر شود، بدتر می شد. تا این که زیرکی آمد و گفت: می دانم چاره کار چیست. یک ذره پهن برداشت جلوی بینی اش گرفت، این روستایی به هوش آمد.
چون ذائقه ی ما آلوده است، وقتی خدا می گوید با ما رفیق شو، اصلاً در ما تحریکی ایجاد نمی شود. اگر ما با یک مدیر کل، رئیس، وکیل، نماینده، رفیق شویم به ذائقه ما می چسبد. اما وقتی خدا ما را دعوت می کند به رفاقت و صمیمیت و رفت و آمد با خودش، تصمیمی نمی گیریم و هیچ قندی در دلمان آب نمی شود. برای این که ذائقه ما هوس رفاقت با خدا را ندارد. اگر می خواهیم برویم سمت خدا و امام زمان، چرتکه می اندازیم که آیا می ارزد بروم یا نروم؛ چقدر گیرم می آید.
استاد محمد شجاعی
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات