?اي همسراني كه بنا داريد در كنار همديگر راه هـاي كشف ناشده ي زنـدگي را طي كنيـد- راه هايي كه هرگز به تنهايي نمي توانستيد وارد آن ها شويد- بدانيد كه:
❤در پيوندِ ازدواج، هر دو بايد از بسياري از چيزهايي كه قبلاً با آن ها مأنوس بوديد، دل بكَنيد و معلوم است كه اين مطلب پيشنهاد سختي است. ولي كسي كه از مأنوسات زندگيِ فردي دل نكَند، به زندگي جديد وارد نخواهد شد و هنوز در زندگيِ كودكانه ي خود به سر مي برد.
❤وارد شدن به شرايط جديد سخت است، ولي متوجه باش كه پذيرفتن آن، يك تولّد جديدي است و كسي كه حاضر نيست در هواي تازه تنفّس كند، هنوز متولّد نشده است و « تا جنيني، كار خون آشامي است».
❤بايد در زندگيِ جديد هركس قامت خود را اندازه بزند و ببيند در چنين شرايطي چه اندازه قد كشيده است، خوشه هاي گندم را در خرمن گاه بايد كوفت تا برهنه شوند و اندازة خود را بيابند و كاه را قسمتي از خود نپندارند. و مسلّم رمز و راز برهنگيِ گندم از كاه، راز و رمز دل كندن از مزرعه است، چرا كه تولّد جديد با مستوريِ ديروز در پوشش كاه هاي خيال و آرزوهاي دروغين، امكان ندارد.
پيوند ازدواج؛ يك تولّد جديد و در پي آن، تجلّي جديدي در عرصة خانواده است و هرگز نبايد به جهت سختي هاي زندگي، از تمنّاي اين تولد دست برداشت، پس قدم در راه نهيد.
❤گداختن، آب شدن، صاف شدن و سر به راه نهادن، مانند جويباري كه نغمة خود را در تنهايي شب، ساز مي كند، معني پيوند جديد دونفري است كه ديگر دونفر نيستند، يك نفر هم نيستند، اصلاً ديگر از نفر بودن در آمده اند. آيا مي توان به نوري كه در تولّد صبحگاهانِ خورشيد متولّد مي شود و در پهن دشت زمين متجلّي مي گردد، صفت يك نفر و يا دونفر داد؟ راهي بلندتر از يكي ها و دوتاها، راهي ماوراء تعدّد و تكثّر، راهي از كثرت به سوي وحدت.
❤در تولّد جديدِ پيوندِ ازدواج است كه چون شامگاهان مرد به خانه مي رود در رويارويي با همسرش، معني قدرداني و سپاس، ظهور خواهد كرد.
?پيوند همسري؛ يعني همراهي دوبال كه بايد با هماهنگي كامل به سوي آرمان هاي الهيِ زندگي سير كنند، اما اين همراهي و مودّتِ خدادادي را به زنجير بدل نكنيد كه پاي هر دو بدان گرفتار شود و هركدام مانع رفتن ديگري گردد. «از نان خود به هم ارزاني داريد، اما هر دو از يك قرص نان تناول نكنيد. امان دهيد هريك در حريم خلوت خويش آسوده باشد و تنها».
?«دل سپردن، آري؛ حكايتي است دلپذير، ليكن دل را نشايد به اسارت دادن در ميانه ي همراهي، اندكي فاصله بايد، كه پايه هاي حايل معبد، به جدايي استوارند».
خدا دو زوج را گرد هم آورد تا در حصارِ محرمِ خود، راز جان هاي يگانه را از بيگانه پنهان نمايد.
?«هُوَالَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ اِلَيْهَا…»
اوست خدايي كه همه ي شما را از گوهري واحد آفريد و از همان گوهرِ واحد همسرش را نيز آفريد تا در كنار او آرام گيرد و در آرامش به سر برد.
?خانه؛ محيط خوشِ آرامشي است كه توان شناسايي انسان را به خودش ارزاني مي دارد، كه تو تا كجا مي تواني در درون خود بالا روي، و همسر تو بستر چنين آرامشي را براي تو فراهم كرده است.
?خانه؛ محل صعود به سوي قلّه هاي بلند انديشه و انديشيدن است، در روشناييِ روح همسري كه محرم تنهايي تو است و نه مزاحم صعودت.
خانه اگرچه محلِ اندكي براي تن به راحت دادنِ انسان است در پرتو محبت همسرِخود، ولي نه آنچنان كه در اسارت رفاه در آيي و همسر خود را گرفتار خودخواهي هايت گرداني.
❤از براي زيستن در كنار هم نبايد ساكن مقبره هايي شويم كه مردگان بنا كرده اند، مردگاني كه سال ها كنار هم زندگي كردند ولي هرگز معني زيستن را نمي دانستند. خانه هايي كه با شكوه هاي دروغين، هرگز محرم راز ساكنان نخواهند شد، و با ظاهر فريبنده ي خود راه گذر به سوي آسمان را مي بندند و دعوت به زميني شدن دارند، مقبره هايي هستند كه مردگان بنا كرده اند.
❤آن هايي كه در پيوند ازدواج به يگانگي رسيدند و وطن خود را در جمعي كه ديگر هيچ كدام فرد نيستند يافتند، ديگر بي وطن نيستند و در ناكجاآباد زندگي نمي كنند.
وقتي خانه سُكني مي شود، كه نامحرمي در آن جا نباشد. نه افكار نامحرم، و نه همنوعي نامحرم، و در اين حال كه خانه سُكني شده است، جايگاه بودنِ حقيقي خواهد بود.
❤زيستن با ديگراني كه پاره ي تن خودِ آدم هستند، زيستن به خاطر چيزي نيست، صِرف خودْ بودن و با خود بودن است و در چنين شرايطي است كه امكان سُكني گزيدن براي انسان ممكن مي گردد و انوار «مودّت و رحمتِ» الهي بر سكني گزيدن انسان سرازير مي گردد كه خداوند فرمود: «وَ مِنْ آياتِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً لِتَسْكُنُوا اِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً…» از نشانه هاي حضور خدا در بين شما، اين كه از جان خودِ شما همسرانتان را خلق كرد تا در آرامش و سكني قرار گيريد و بين شما مودّت و دوستي و رحمت و گشايش قرار داد.
❤واقع شدن در سكني و مسكني اصيل، انديشة ما را به سوي ابعاد همواره فرو بسته، باز مي کند و پيوندِ ازدواج مقدمه ي شروع سكني يافتن و سكني گزيدن انسان است، تا هركس آرامش خود را در ديگري بيابد و هركس مشتاق است تا منشأ آرامش ديگري باشد.
❤اگر انسان هدف از زيستن را كه عبارت است از «در قرب حق قرارگرفتن» بشناسد، جايگاه خانواده را در راستاي چنين هدفي قدر مي نهد.
❤بدانيد كه انسان ها هيچ گاه نمي توانند منقطع از «زمينة وجوديِ آرامش بخش»، يعني منقطع از سكني، بودنِ منطقي خود را ادامه دهند و قابل دسترس ترين عالَم براي يافتنِ «زمينة وجوديِ آرامش بخش»، پيوند ازدواج و سكني گزيدني است آنچنان.
❤آن كس كه نتوانسته است در خانة خود به سكينه و آرامش برسد، عملاً تفكر را شروع نكرده و با بي فكري تا انتهاي زندگي مي رود.
انسان ابتدا در خانواده جاي مي گيرد و احساس قرارگرفتن در سُكني را پيدا مي كند و سپس انسانيت خود را مي سازد.
❤در انگيزة تشكيل خانواده حالتي به نام سكني گزيدن و پناه يافتن پنهان است كه بايد سخت از آن مراقبت كرد تا به همجواري با خداي رحمت و مودت نايل شويد.
«والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته»
#استادطاهرزاده
?منبع:کتاب زن آنگونه که باید باشد
پاسخ از: راحیل [عضو]
سلام واحترام
نظرلطف شماست.الحمدلله
نظر از: سربازی از تبار سادات [عضو]
خیلی خوب بود
به وبلاگ منم سر برن خوشحال میشم
پاسخ از: راحیل [عضو]
ممنونم
چشم ان شاءالله
نظر از: دختری از قبیله آفتاب [عضو]
سلام عالی بود به منم سر بزنید
نظر از:
عاللیه
من تونستم تووبلاگ شمانظربدم …ولی بعضی وبلاگ ها رونه …
پاسخ از: راحیل [عضو]
ممنونم..
ارائه نظر در وبلاگ ها معمولا به همین نحو هست..
نظر از: سربازی از تبار سادات [عضو]
خیلی عالی
moosavi68@
پاسخ از: راحیل [عضو]
لطف دارید
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات