مادر آن زمان 7 بچه داشت،4 دختر و3 پسر كه سر علی اصغر باردار شد.بارداریش ناخواسته بود. همین بود كه مادر دارویی گرفت که سقط جنین کنه .شب دارو رو درست كرد گذاشت داخل قوری تا صبح جا بیفته و ازش استفاده کنه. خواب می بینه همون شب . بیرون از خونه هم همه و شلوغه . در خونه رو می زدن. در رو باز كرد، يه مرد كه بچه اي در آغوش داره. مرد گفت این بچه رو قبول می کنی؟؟مادر جواب داد : من خودم بچه زیاد دارم نمی تونم قبول کنم.مرد بهش گفت حتی اگه علی اصغر امام حسین .عليه السلام. باشه……
گفتم شما؟
گفت: امام سجاد(ع)
مادر از خواب بیدار شد،سراغ قوری رفت،ديد یکی قوری رو شسته گذاشته کنار. رفت پیش بزرگان اون زمان آقای مصباحی و دستغیب برای تعبیر خواب و مشورت.گفتن بهش شما یه پسر گیرت میاد که بین شونه هاش نشون داره،نگه اش دار.
زمان گذشت بچه روز تولد امام سجاد به دنیا آمد. پسر بود.مادر اسمشو گذاشت علی اصغر،بین شونه هاش جای یه دست .
سال ها بعدُ روز شهادت امام سجاد به شهادت رسید.
#جهاد_فرزند_آوري
#شهدا
?شهدای استان فارس
نظر از: اویس قرنی [بازدید کننده]
سلام
یادونام شهیدان گرامی باد
پاسخ از: راحیل [عضو]
به یاد شهدا صلوات
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات