دلیل شور وهیجان حسینی غیر شیعه در ایام اربعین چیست؟
چگونه مردم غیر مسلمان برای یک رهبر غیر خودی، این همه زحمت می کشند و فداکاری می کنند؟
در راهپیمائی اربعین عزیزان اهل سنت، کلیمی، مسیحی، هندو و … در کنار شیعیان موکب میزنند یا راه پیمایی میکنند. چون امام در وجود همه انسان ها سهم دارد. همه مردم حول محور یک انسان کامل جمع میشوند و برای بزرگداشت او از دور و نزدیک، سواره یا پیاده مراسم برگزار میکنند. شعار«این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست»، فقط یک شعار یا یک شعر نیست، یک حقیقت خارجی است.
زیرا امام رابطه وجودی با همه انسان ها دارد. نور امام است که در همه انسان ها وجود دارد. همچنین غیر از رابطه وجودی، رابطه حقوقی نیز وجود دارد و آن این است که امام بعنوان متخصص معصوم روی زمین است. همه انسانها نسبت به او وظیفه دارند که همان وظیفه صله ارحامی است.
اگر کسی معرفت پیدا کند، می داند که کس و کار او محمد و آل محمد (علیهم السلام) هستند، نسبت به آنها احساس تعهد و وظیفه می کند. که مهمترین آن، بجا آوردن صله رحم است.
زیارت قبور از اتمام عهد و حسن اداء است. وفای به عهد، نسبت به امام این است که به زیارت شان برویم و این بخاطر نیاز خود انسان و بخاطر تربیت خودِ انسان است. یعنی زیارت، انسان را به هدف خلقت نزدیک کرده و برایش سازندگی و رشد می آورد.
در ادامه روایت آمده:« هر کسی باید با میل و رغبت به زیارت برود». یعنی زیارت باید از روی دلتنگی و عشق باشد.
پس یکی از آثار زیارت این است که دلتنگی های انسان برطرف می شود. یعنی با برقراری رابطه عاطفی با الله و امامان معصوم که حی و زنده هستند، نیازهای عاطفی انسان برآورده می شود.
جدی ترین نیاز در مرحله حیات انسان، زمانی است که انسان به زیارت می رود و این امر مستحبی نیست. دلیل اینکه همه مردم سختی را تحمل می کنند و سختی راه را به جان می خرند؛ این است که نیاز به معصوم در وجودشان حس می شود.
زیارت اربعین، یکی از جدی ترین مراحل زندگی یک انسان است. چون با بخش اصلی او سروکار دارد.
استاد محمد شجاعی/سایت منتظران منجی
لازمه ی آمادگی ورود به رحم زمانی اربعین
داریم به سرعت به رحم زمانی اربعین نزدیک می شویم
ما در زمان خاصی قرار داریم؛ زیرا به سرعت داریم به رحم زمانی اربعین که بسیار قدرتمند است، نزدیک میشویم. ما می توانیم تحولات عظیم روحی و معنوی در این رحم به دست آوریم. اما اینها بستگی دارد به این که شوق و علاقه ما در زندگی، به کدام بخش از وجودمان معطوف شده باشد.
کسی که شوق و علاقهاش در کمالات «جمادی، گیاهی، حیوانی یا عقلی» باشد، در واقع ارزشش به اندازه ی همان کمالها است. مثلا کسی که عشقش ماشینش است، ارزشش به همان میزان است؛ اما کسی که عاشق امام حسین علیهالسلام است، ارزشش به اندازه عظمت حضرت است. چنین کسی درک کرده است که عشق به حسین، وسیلهی مغفرت و بخشش گناهان انسان است؛ چرا که قرآن برای تقرب ما به خدا، از ما وسیله خواسته و فرموده است: وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ (مائده ۳۵).
برای آمادگی ورود به رحم زمانی اربعین، باید شناخت درستی از «خود اصیل» مان داشته باشیم. یعنی باید با خود اصیل مان سنخیت داشته باشیم. بهرهبرداریهایی که انسان در جنبههای «گیاهی، جمادی، حیوانی یا عقلانی» میکند، به خاطر سنخیت و رابطه وجودی او با این جنبههاست و معمولاً هم در این امور، دچار تنبلی و بیحوصلگی قرار نمیگیرد؛ یعنی افراد به اندازه کافی با شوق و اراده وقت میگذارند برای انواع کمالات وجودیشان. فرقی نمیکند که در کدام کمال باشد.
انسان باید توجه داشته باشد که قیمت هر انسانی به انسش با غیر دنیا، یعنی ماوراء طبیعت است. همانطور که در یک باغ، کمحجمترین گیاهان، خود میوهها هستند و بوته، درخت، شاخه و برگ و ساقهها حجمشان خیلی بیشتر ازمیوهها هستند؛ در بین انسانها نیز دانشمند، عالم، تاجر، رئیس جمهور، وزیر، استاندار و فرماندار و مدیر و ورزشکار و بازرگان زیاد داریم، اما افرادی که انسان باشند، یعنی باطن انسانی پیدا کنند و انس با غیب داشته باشند، کم هستند. علتش این است که اکثر افراد با غیب انس ندارند؟ چون معرفتی نسبت به آن عالم ندارند و آن را باور هم نمیکنند، یعنی افراد در خودشان جنبه فوق عقلانی را نمیبینند و بیشتر خود را خانم یا آقای مسلمان میدانند. در حالیکه اگر انسان بخواهد یک انسان مسلمان باشد، باید انس با غیب، رفت و آمد با غیب، دلتنگی با غیب و رفاقت با غیب داشته باشد.
یعنی تنبلی و بیحوصلگی، توجیه، بیحالی، بیرغبتی در بخش «فوق عقلانی» به سراغ انسان میآید و شیطان در این بخش وسوسه ایجاد میکند. شما به محض اینکه تصمیم میگیرید به سمت معنویت بروید، کار برایتان پیش میآید و مشکل اقتصادی یا مشکلات گیاهی یا حیوانی یا عقلی پیدا می کنید.
ما تا زمانی که ندانیم آدم هستیم، از کجا آمده ایم، خانواده و اصلمان کجاست یا اگر هم میدانیم باورش نکنیم، یعنی هیچ وقت مستقلی برای ارتباط با غیب نمیگذاریم. صبح تا شب به کار، درس، ارتباطات بخشهای پایینی میرسیم، اما وقتی که باید برای معنویتمان نشاط داشته باشیم، خسته و بیحوصله و بیرمق هستیم.
استاد مجمد شجاعی/سایت منتظران منجی
فرهنگ ذلت انسانیت
❌ماركسيست ها و توده اي ها در قبل از انقلاب اسلامي ادعاي مبارزه با شاه را داشتند و او را بسيار بد مي دانستند و نسبت به او كينه مي ورزيدند، ولي وقتي پاي مرگ پيش مي آمد تمام حرفهايشان را پس مي گرفتند، نظام شاه آنها را به روزي انداخت كه سخن گوي شاه شدند و سخن به مداحي او گشودند؛
✅حال اگر به جوانان مسلمان مثل فدائيان اسلام و يا گروه مؤتلفه اسلامي نگاه كنيد، هرچه به مرگ نزديك تر مي شدند، بيشتر به نشاط مي آمدند.
?به عنوان نمونه؛ افسري كه مي خواست عدّه اي از فدائيان اسلام را بكشد، گفته بود: «اين ها را وقتي به پاي چوبه هاي اعدام آورديم، همديگر را بغل كردند و به هم التماس دعا گفتند و وقتي مي خواستيم چشم هايشان را ببنديم گفتند: چرا مي خواهيد چشم ما را ببنديد؛ ما كه جاي بدي نمي رويم؟»
✅ملاحظه كنيد وقتي انسان ها از مرگ نهراسند، چگونه به مرگ به عنوان حياتي با شور برتر مي نگرند!
محال است در تاريخ بتوان چنين صحنه هايي را بدون مددگرفتن از كربلا درست كرد.
✅كربلا؛ بشر را از حقارت، يعني «ترسِ از مرگ» نجات مي دهد.
❌آيا امروز اين همه ذلّت انسانيّت را در فرهنگ غرب حس مي كنيد؟
⚠️ فرهنگ غرب يعني فرهنگ ذلّت انسانيّت- ما در چنين شرايطي براي نجات خود و نسل جوان يك اميد بيشتر نداريم و آن فقط اميد به كربلاست.
روشنفكران غرب زده تصور نكنند اين كشور شيعه به سرنوشت غرب دچار مي شود و گمان نكنند همان طور كه كليسا مغلوب دنياداران شد، اينجا هم اين آقايان مي توانند روحانيت را مغلوب خود كنند؛ اينها جايگاه حسين(ع) و كربلا را نمي فهمند‼️
?منبع: کربلا مبارزه باپوچی ها
ترس ازمرگ، بزرگ ترين ضعف بشراست
?ترس از مرگ، عامل خشکاندن شور حیات:
?امويان دائم ترس را منتشر مي كردند و نگران آن بودند كه مردم از دام ترسِ از مرگ رها شوند و از آن بيرون روند.
?رها شدن مردم از دام ترس، پايان سلطة قدرتمندان است، چراكه همة نظام ارزشي آنها در ترس از مرگ رونق و بقاء دارد.
?و حسين(ع) به همه فهماند ترس از مرگ، كشتن يك حكمت و يك فرهنگ متعالي است؛ و لذا يكي از شعارهاي كربلا اين است كه:
«اِنّي لا اَرَي الْمَوتَ اِلاَّ سَعادَةً وَ لا اْلحَياةَ مَعَ الظَّالِمينَ اِلاّ بَرَما»
?يعني من مرگ را در چنين شرايطي جز سعادت نمي بينم و زندگي با ستمكاران را جز ملالت و هلاكت نمي نگرم.
?همچنان كه وقتي در برخورد اوّل، حُرّ با امام حسين(ع) روبه رو شد، به حضرت گفت: فكر مي كنم اگر مقاومت كنيد، كشته مي شويد.
امام حسين(ع) در جواب او فرمودند: «اَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُني؟»
آيا مرا از مرگ مي ترساني؟
?اصلاً مگر مرگ چيزي است كه در فرهنگ حسين(ع) جايي داشته باشد تا بتواند تصميمات او را تغيير دهد؟
?ترس ازمرگ، بزرگ ترين ضعف بشراست
و اژدهاي قدرت، حاكميّت خويش را بر ضعف هاي بشر بنا نهاده و از همه بيشتر بر «ترس از مرگ»؛ و قدرتمندان هميشه بر اساس «ترس بشر از مرگ» در امنيت هستند.
☑️اين است كه حكمت حسيني حكمت فرو ريختن همه قدرت هاي غيرالهي است در همه عصرها، و براي همه نسل ها.
☑️و تا به حسين(ع) نزديك نشده اي، ترس
از قدرت هاي غيرالهي شور حيات را در وجود تو مي خشكاند و در تصميمات تو بدون آنكه بخواهي نفوذ مي كند.
منبع: کربلا مبارزه با پوچی ها
#استاد_طاهرزاده