شناخت وسعت نفس
شناخت وسعت نفس، سود و زيان انسان درست روشن مي شود و مدارج صعود آن معلوم مي گردد. قرآن مي فرمايد: «هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الاَرْضِ جَميعاً»
خداوند آن کسی است که آنچه در زمين خلق شده، همه و همه را براي تو خلق كرده به این معنی که عالم برای انسان است و نه انسان برای عالم تا خود را صرف دنیا کند. پس محور اصلي حركت انسان، در مسير نفس اوست و آنچه در خارج از نفس آدمي است، از براي انسانْ خلق شده و ابزار تكامل اوست. كسي كه تمام كوشش خود را براي «بيرون از جان خود» به كار بَرَد، مانند كسي است كه تمام كوشش خود را براي شناخت و اصلاح ابزارها صرف كند و فرصتي براي استفاده از آن ها به دست نیاورد که در نتيجه همه ی عمر خود را بيهوده تلف كرده است.
از ديدگاه اسلام اين طور نيست كه انسان داراي دو حقيقتِ «جسم» و «روح» باشد، بلكه حقيقت او جان يا روح اوست، و بدن و جسمْ ابزار آن روح است. اگر انسان به لذّات بدنيْ ميدان بدهد، عملاً از اصل خود جدا شده. ولی هر چه بيشتر بر بدن حاكم باشد، خود را بيشتر به حقیقت خود که حقيقت الانسان است نزديك كرده است. عمده آن است كه انسان متوجه باشد بدن او حجاب او است
آري ما در مقابل خدا احساس خوديّت و منيّت داريم و به همین جهت او خود را به جان ما نشان نمي دهد. وقتي متوجه شديم هيچ چيز در اين جهانْ مِلك ما نيست و جملگي مُلك خدائيم و بنده ی او، و وقتي خود را به درجه ی خدمتگزاران تنزل داديم و از خاكِ زير پاي خود متواضع تر شديم، آنگاه است كه حجاب هاي بين ما و خدا مانند دود به هوا مي رود و خداي را رو در روي خود خواهيم ديد و این نیز یکی از ابعاد مهم خودشناسی است که انسان از یک طرف خود را حجاب حق بنگرد و از طرف دیگر متوجه باشد در مقابل حق هیچ است، هیچ.
در این رابطه می توان گفت: «تزكيه» حركت از خود و در خود و به سوي خود است، ولي به سوي «خودِ برتر»، و عبور کردن از حجاب خودِ نازل، تا با خداي خود روبه رو شويم. انسان در ابتدا، خود را همين مرتبه ی نازله ی روح مي پندارد، ولي اگر حجاب بدن و تعلّقات بدني را كنار زد، و از مَنِیَّت و مستقل دیدن خود آزاد شد، با حقيقت بالاتري از خود روبه رو مي شود. زیرا «خودِ نازل» و منیَّت استقلالی، حجاب «خودِ عالي» است که عین بندگی و اتصال به حق است. به عبارت ديگر، خودِ نازل كه محجوبِ از حق است، حجاب خودِ اصلي است كه از حق محجوب نيست.
❌برشی از کتاب خویشتن پنهان/استاد طاهرزاده
رمز نجات ازشیطان
اگر فهميديم انسان و جهان، ربّ دارند و آن ربّ، حكيم است و ما و جهان را رها نكرده است، در اين حالت شيطان هيچ پايگاهي در شخصيت ما نخواهد داشت تا بخواهد از آنجا كارش را شروع كند. مگر نه اين كه شيطان براي تحريك ما، آرزوهاي ما را شعله ور مي كند؟
كسي كه به آنچه دارد راضي است، دستگيره اي براي اين كارِ شيطان در جانش نيست كه شيطان بتواند آن دستگيره را بگيرد و او را اين طرف و آن طرف بكشد. ما در دعايمان از حضرت حق تقاضا مي كنيم كه خدايا ما را به مقامي برسان كه نسبت به آنچه تو داده اي راضي باشيم! «وَ تَجْعَلَنِي بِقِسْمِكَ راضِياً قانِعاً…»
خدايا مرا از نظر روحي آنچنان گردان كه به آنچه نصيبم كرده اي راضي و قانع باشم. اين يك مقام است و بهترين عبادت هم محسوب مي شود، به طوري كه در آخر دعاي شريف ابوحمزه در اوج جمع بنديِ تقاضاها، ندا سر مي دهي كه: «اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ ايمانًا تُباشِرُ بِهِ قَلْبي وَ يَقينًا حَتّي اَعْلَمَ اَنْ لَنْ يُصيبَنِي اِلّا ما كَتَبْتَ لِي وَ رَضِّني مِنَ الْعَيْشِ بِما قَسَمْتَ لِي»؛
خدايا! از تو ايماني را تقاضا دارم كه با قلب من همراه باشد و يقيني را مي خواهم كه بفهمم هيچ حادثه اي به من نمي رسد مگر اين كه تو براي من مقرّر كرده اي، و برسم به اين كه از زندگي به همان اندازه كه برايم قرار داده اي، راضي باشم. ملاحظه مي كنيد كه بايد از خدا درخواست كرد تا به اين فهم و شعور برسيم كه به آنچه خدا براي ما مقرّر كرده، راضي باشيم و اين با لطف خدا و آمادگي ما ممكن مي گردد.
پس اين كه دوستان سؤال دارند كه اين پريشاني هاي موجود در دينداري را چگونه حل كنيم و چگونه از تيررس شيطان رهايي يابيم، جوابش براي خودم و شما يك كلمه است و آن اين كه آرام آرام به قلب برسانيم بايد بندة خدا بود و به برنامه ها و مديريت ربّ العالمين كه پروردگار ما نيز هست، اعتماد كرد.
برشی از کتاب هدف حیات زمینی آدم
دستموبگیر
همة پريشاني ها ريشه اش در اين است كه از ربّ خود غافليم. همة اين پريشاني ها، چوب غفلت از ربّ است. آري؛ هر كاري كه موجب شود از اين غفلت درآييم، مبارك است.
وقتي رسيديم به اين كه همه چيز در قبضة ربّ است، عملاً در عالَمِ عبادت قرار گرفته ايم. وقتي فهميديم نقطة ضعفمان غفلت از حضور ربّ است، براي جبران اين ضعف چاره مي انديشيم، تمامي عبادات واجب و مستحب براي همين است، بلند مي شويد نماز شب مي خوانيدتا با ربّ خود صحبت كنيد، و بگوييد من در اين خلوت مي خواهم ربوبيت تو را به قلبم برسانم و آن وقت خودِ ربّ براي اين كه خود را در قلب ما حاضر نگه دارد، موفق به نماز شبمان مي كند.
اگر خودمان را دست ربّ داديم، آرام آرام او هم دست ما را مي گيرد و تمام پريشاني ها از بين مي رود و شادي و نشاطِ غيرقابل تصوّري پيش مي آيد. شادي و نشاط حقيقي و نه غافلانه.
حالت ديگر بود، كان نادر است
بي خزان و بي بهار سبز و تر است
برشی از کتاب هدف حیات زمینی آدم