همة پريشاني ها ريشه اش در اين است كه از ربّ خود غافليم. همة اين پريشاني ها، چوب غفلت از ربّ است. آري؛ هر كاري كه موجب شود از اين غفلت درآييم، مبارك است.
وقتي رسيديم به اين كه همه چيز در قبضة ربّ است، عملاً در عالَمِ عبادت قرار گرفته ايم. وقتي فهميديم نقطة ضعفمان غفلت از حضور ربّ است، براي جبران اين ضعف چاره مي انديشيم، تمامي عبادات واجب و مستحب براي همين است، بلند مي شويد نماز شب مي خوانيدتا با ربّ خود صحبت كنيد، و بگوييد من در اين خلوت مي خواهم ربوبيت تو را به قلبم برسانم و آن وقت خودِ ربّ براي اين كه خود را در قلب ما حاضر نگه دارد، موفق به نماز شبمان مي كند.
اگر خودمان را دست ربّ داديم، آرام آرام او هم دست ما را مي گيرد و تمام پريشاني ها از بين مي رود و شادي و نشاطِ غيرقابل تصوّري پيش مي آيد. شادي و نشاط حقيقي و نه غافلانه.
حالت ديگر بود، كان نادر است
بي خزان و بي بهار سبز و تر است
برشی از کتاب هدف حیات زمینی آدم
نظر از: اویس قرنی [بازدید کننده]
یارب ارحم….
پاسخ از: راحیل [عضو]
خدامهربانترین مربی
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات