➕ اخلاق دینی
?اما در #اخلاق_دینی، همه زندگی دنیا، مقدمه حساب میشود، نتایجی که از رفتارها و کسب ملکات فاضله، ملکات اخلاقی حاصل میشود، توجه اصلی به مابعد دنیا است.
? اگر راجع به منافع دنیوی صحبت میشود، تطفلا هست و الا اصالتا ارزشهای اخلاقی از دیدگاه دین ارزشهایی است که نتیجهاش در عالم ابدی برای انسان حاصل میشود.
?علامه مصباح یزدی / جلسه دوم درس اخلاق ماه مبارک رمضان1398/2/19
مردان علم درمیدان عمل
یک روز، نامه ای از «علامه سمنانی »آوردند که ایشان مردی بسیار بافضل بود.ایشان مرقوم فرموده بودند: من دلم می خواهد شمارا ببینم ولی نمی توانم به تهران بیایم.اگر برای شما امکان پذیر است، به سمنان بیایید.ما هم با ۲ تا از دوستان، سوار قطار شدیم و به سمنان رفتیم. وقتی به ایستگاه راه آهن سمنان رسیدیم، دیدیم جمعیت زیادی آمده است.جمعیت موج می زد. پیاده شدیم که به منزل آقای علامه(سمنانی) برویم. همان موقعی که ما خواستیم پیاده شویم یک آقای روحانی دیگری از قطار پیاده شد. ایشان شکل و هیکل جالبی داشت. مردم ریختند به طرف او وگفتند: برای سلامتی علامه محمد تقی جعفری صلوات بفرستید.
من(جعفری)معطل برای درشکه،مردم ریختندسر«بدلم»
به رفقا گفتم: خوب شد، رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت. جمعیت ریختند(سربدلم) و خیلی شلوغ شد. آنجا درشکه و وسایل نقلیه بود.
به هرکه گفتیم مارا به خانه علامه(سمنانی) ببرید، گفتند: نه خیر( مافقط مهمان های آقای علامه را می خواهیم ببریم)
هر کاری کردیم کسی سوارمان نکرد.آن موقع، کرایه ماشین یا درشکه فرض کنید یک تومان بود. این دوستم گفت: ده تومان می دهم مارا به منزل آقای علامه ببر. درشکه چی با یک اکراهی گفت: حالا سوار شوید. سوارشدیم و راه افتادیم. وقتی وارد خیابانها شدیم دیدیم خود مرحوم علامه هم پیاده و عصا به دست آمده بود.ایشان آن موقع هشتاد سال داشت. به درشکه چی گفتم: علامه ایشان است؟ گفت: بله.گفتم:پس همین جا نگه دار. پیاده شدیم و سلام کردیم. گفت:پس مردم کجا هستند؟گفتم: کدام مردم؟ گفت: من فرستاده بودم به پیشوازشما.گفتم:الان می آیند.او خیلی باهوش بود.گفت: اینها حتما عوضی گرفته اند. تقصیر قیافه خودتان است.این چه قیافه ای است؟ یک مقدار خودت و لباس هایت را جمع و جور کن. به هر حال، آن آقا که مردم او را عوضی گرفته بودند، یک مقدار می ایستد.بعد مردم می گویند: خوب آقا بفرمایید. می گوید:کجا؟ می گویند: مگر شما جعفری نیستید؟ آقای علامه منتظرند. می گوید: کدام جعفری؟ کدام علامه؟ مردم مثل لشکر متفرق برمی گردند.
منبع: خاطرات علامه محمدتقی جعفری رحمت الله علیه
مدیریت بر خویشتن مقدم برمدیریت دیگران است
?( امام حسین علیه السلام) این را به نام و عنوان قاعده به ما آموخت که:
تا مدیریت بر خویشتن نداشته باشیم، درصدد مدیریت بر دیگران برنیاییم، زیرا خطرناک است.
ما دیدیم و شما نیز دیده اید، حتی ما در دوره های محدود خودمان در حوزه های نجف، قم، تهران، مشهد، تبریز، اشخاصی را دیدیم که دارای استعدادهای خوبی بودند، مسائل را می فهمیدند و اطلاعات خوبی داشتند، ولی توانایی مدیریت استعداد و اطلاعات خود را نداشتند و بلد نبودند، و دو سوم عمر خود را در این که به من نگاه کنید، سپری کردند. پس بیایید منِ خود را مدیریت کنیم.
از تو خواهند آب زان پس کاروان تشنگان
گر تو از هامون گریزی روی زی جیحون کنی
{متأسفانه بعضی ها} به جهت عدم مدیریت و عدم مالکیت به نفس، جامعه را از عظمت های خود محروم کردند. مسلما افراد جامعه، در روز قیامت از این ها شکایت نموده و خواهند گفت: چرا به علت عدم مدیریت بر خویشتن، ما را {از حقایق راستین و گردیدن های تکاملی } محروم کردید.
یکی از بزرگان، درباره فیلسوفان قرون وسطی - به اصطلاح ما - یک گوشمالی داده است. من بر این عقیده ام که این گوشمالی را باید تابلو کرده و در کلاس های تعلیم و تربیت مورد بحث قرار داد.
تعبیر را ملاحظه کنید! می گوید:
فلاسفه قرون وسطی، به جهت عشق و علاقه افراطی ای که به فلاسفه یونان داشتند، ما را از محصولات باعظمت مغزهای مقتدرشان محروم کردند.
اینان هوشیاران هستند، و سیر کنندگان، خود مورد سیرند. خدا شاهد است که این جملات بسیار آموزنده است. {وایتهد} می گوید: آن فلاسفه، ما را محروم کردند. ای انسان ها! مدیریت کنید، زیرا ما به شما احتیاج داریم. نخست خویشتن و سپس دیگران را مدیریت کنید.
منبع:
علامه محمدتقی جعفری رحمة الله علیه
#امام_حسین_شهید_فرهنگ_پیشرو_انسانیت
مومن باید هنر و مهارت برخورد با حمله های شیطان را یاد بگیرد
یکی از هنرهای مؤمن و مهارت هایی که یک مؤمن باید یاد بگیرد، همین است که چگونه بتواند خود را از حمله های شیطان در امان بدارد. مثل یک باشگاه ورزشی که شما می روید، ابتدا به شما یاد می دهند که یک مدت چطوری بدن سازی کنید تا استحکامات لازم و بدن قدرتمندی داشته باشید؛ بعد بحث حمله و مبارزه شروع می شود که چگونه مشت بزنید. چون در باشگاه های ورزشی تا مدت ها فقط با دشمنی روبرو هستید که از جلو با او درگیرید. یعنی مشت زدن، حمله کردن همه از جلو است. بعد از یک مدت، حرکت دست ها و چرخش بدن به سمت راست و چپ و عقب هم است. به شما یاد می دهند که اگر دو نفر به شما حمله کردند یا 3ـ4 نفر حمله کردند، چگونه بتوانی از خودت دفاع کنی.
ما در حرکت به سمت ابدیت در صراط مستقیم، باشگاهی نداریم که ما را تربیت کند. یعنی نه می رویم دنبال استادی که بتواند ما را تربیت کند؛ نه اصلاً خودمان را می شناسیم که به همچین چیزی نیاز داریم. اگر استادی هم پیدا کنیم، به او دل نمی دهیم و بطور مرتب در کلاسش شرکت نمی کنیم. باشگاه هم که برویم، خیلی حاضر به انجام تمرین ها نیستیم. اینطوری زمین خوردنمان مسلم است. ما باید همه ی مراحل را طی بکنیم. خود را به استاد سپرده و دستورات را اجرا کنیم تا توان مقابله در برابر حمله های چهار گانه شیطان را داشته باشیم. خیلی از آدم ها چون شناختی از خودشان ندارند، نیازی به مقابله با شیطان و افکار تولیدی او در صراط مستقیم ندارند. شیطان با ما که رابطه ی فیزیکی ندارد که بخواهد به ما حمله کند. او فقط تولید فکر می کند ازجلو که همان «افکار آینده» است. تولید فکر از عقب که همان افکارعقب و گذشته ما است. انسان چگونه می تواند خود را از شر آینده و گذشته نجات دهد و در حال بماند و دل و ذهنش به آینده کشیده نشود و هزار و یک جور دل شوره و اضطراب و ترس سراغش نیاید و دل و ذهنش به گذشته کشیده نشود تا کینه و نفرت و ماجراهای دیگر برایش اتفاق نیفتد و ناامیدی برایش اتفاق نیفتد؟ انسان چه کند که یک موقع توانایی ها و نقاط قوت و قابلیت هایش او را به زمین نزند؟ انسان چه کند تا آنقدر روی صراط مستقیم سنگینی کند که سقوط نکند؟ (این حمله راست شیطان است). انسان چه کند تا گناه ها و آلودگی ها به او صدمه نزند؟ (این حمله ی چپ است).
شیطان این چهار حمله را دارد. یعنی تولید فکر می کند، تولید اشتباه و توهم و خیال زدگی در انسان می کند. انسان در این چهار مرحله ی «انتخاب و ارتباط و رفتار و تنظیم افکارش» دچار اشتباه و توهم می شود و بعد از یک مدت، می فهمد اشتباه کرده و پشیمان می شود. درباره ی خدا و معصومین هم همین طور است.
استادمحمدشجاعی/موسسه منتظران منجی