جنبه تربیتی زیارت
انسان به واسطه زیارت تربیت می شود و اثر تربیتی زیارت است که به ما الگو می دهد.
جنبه ی دیگر زیارت جنبه ی تربیتی است. انسان با زیارت و با ملاقات خداوند و حج رفتن تربیت می شود. بعضی وقت ها یک نفر با یک بار حج یا کربلا یا مشهد رفتن، کاملاً زیر و رو می شود. چون درست و با معرفت رفته است. یک خبرنگار سرسخت کانادایی می گوید: من از کانادا به ایران آمدم که امام را ملاقات کنم. از اول ذهنم را نسبت به امام قفل کرده بودم و نمی خواستم به هیچ وجه به او با ملاطفت و مهربانی نگاه کنم. با بغض به ایران آمدم و به جماران رفتم. اما چشمم که به امام خورد، امام با حرکت دستش کاری با دل من کرد که من یکدفعه فرو ریختم. یک ملاقات، هیچ حرفی هم رد و بدل نشد. گفت: آری من توسط خمینی فتح شدم و شاهد فتح خودم توسط خمینی بودم. من مسیحی هستم ولی عاشق خمینی هستم. یک سفر، یک ملاقات تا این حد نقش تربیتی دارد! و این به برکت یک زیارت و یک ملاقات بوده است. یک بار امام را دیده و صدای امام را شنیده و یک دفعه دست از هر چیز زشت، کثیف و آلوده بر می دارد و هر چیز قشنگی را می پذیرد. چند سال می خواست تا این گونه تربیت شود؟ الگو این کارها را می کند.
انسان با زیارت تربیت می شود. خداوند متن زیارت عاشورا را طوری تنظیم کرده است که وقتی وارد زیارت عاشورا یا جامعه کبیره و … می شویم، تمام افکار و خیالات، اندیشه های بد، شیطانها و وسوسه ها به بند کشیده می شود و با زیارت عاشورا راحت و آزاد شده ای. این اثر تربیتی زیارت است که به ما الگو می دهد.
در ۸ سال دفاع مقدس، بچه های بسیج از سیدالشهدا الگو گرفتند. بچه های بسیج چگونه تریبت شدند که انسان بزرگی مثل امام می گوید خداوندا! مرا با بسیجیانم محشور گردان! یکی از اولیاء خدا در قم بود که به رحمت خدا رفت. او می گفت وقتی که من بسیجیان را می بینم، بوی مرحوم آقا میرزا علی قاضی را می دهند. این بسیجی ها با زیارت و عشق، یک دفعه در عرض یک شب، ره ۱۰۰ساله را طی کردند.
امام در نامه ای به علما می گوید: این همه عبادت کردید، یک روز هم وصیتنامه های شهدا را بخوانید تا ببینید آنها به کجا رسیدند. یک نوجوان 13 ساله، 14 ساله، 16 ساله، 18 ساله ملاقاتهای مکرر با امام زمان «عج» دارد، کشف و شهود و امدادهای غیبی دارد.
در دفاع مقدس، شب که برای شناسایی می رفتیم، فرمانده 29 ساله ای به من می گفت: اهمیتی نده که عراقی ها در مقابلت ایستاده اند و به تو نگاه می کنند. تو کارت را بکن. آنها تو را نمی بینند و هیچ کاری با تو ندارند. این جوان خودش به داخل سنگر عراقی ها می رفت و آنها را می شمرد و حتی جلوی آنها کبریت می زد و سیگار می کشید. حال شما بروید در آموزش نظامی و آموزش ببینید که دود سیگار از چند کیلومتری دیده می شود؟ می گفت اینها مرا نمی بینند. شما را نیز نمی بینند. به طوری که ما دیگر به این وضعیت عادت کرده بودیم و برایمان عادی شده بود. شبهای آخر کنار عراقی ها می نشستیم و هر چه آنها می گفتند می شنیدیم و حتی در سنگر آنها می خوابیدیم. چقدر ما باید دوره بگذرانیم تا یک نفر بسیجی تربیت شود؟ زیارت الگو و هدف می دهد.
آقای جعفر گونزالس یک کمونیست بود که در اسپانیا تحصیل کرده بود و گرایش مذهبی پیدا کرده و به سمت مسیحیت آمده بود. سپس به قم آمده بود. او می گفت یک روز در اسپانیا عکسی از جنگ شما را دیدم که پیرمردی پیشانی بند بسته و کنار یک جوانی دیگر بود. با خود گفتم اینها با هم چه سنخیتی دارند که با هم عکس گرفته اند؟ مجله را خواندم و آمدم شیعه شدم. چقدر قدرت می خواهد؟ چقدر کار تبلیغی می خواهد که یک نفر را از آنجا به اینجا بیاورد؟ آن هم در کویر قمُ با آب شور که با زن و بچه سالها بماند و درس حوزه بخواند و لباس مقدس روحانیت را بپوشد و برود در مادرید و مرکز فرهنگی امام رضا را بزند. یک ملاقات این کار را می کند. بسیاری از کسانی که با امام خمینی ره مخالف بودند، در اثر یک ملاقات با ایشان، عاشقش شدند.
شخصی به امام حسن مجتبی«علیه السلام»، به حضرت علی «علیه السلام»، به حضرت زهرا «سلام الله علیها» فحاشی می کند و امام حسن «علیه السلام» یک برخورد خوب با او می کند، او نیز شیفته ی ایشان می شود و می گوید: شما قبلاً منفورترین مردم پیش من بودی؛ ولی الان محبوب ترین آدمها پیش من هستی.
استاد محمد شجاعی/سایت منتظران منجی