تفویض، انجام وظیفه و اعتماد به خدا در نتیجه
اگر کسی کار را به خدا واگذار کرد آیا معنایش این است که دیگر هیچ کاره است و باید در خانه بیکار بنشیند؟ نه، همانطور که جلسه گذشته اشاره کردیم ما دو نظام داریم، یکی نظام تکوین (واقعیتهای خارجی) است که این نظامی است که باید به خدا واگذار کنیم. نظام دیگر نظام تشریع است که در آن نظام، خداوند وظایف ما را تعیین کرده است. مثلا اگر خداوند صلاح دانست که کسی مریض شود. این واقعیتی تکوینی است که آن شخص باید نسبت به آن راضی باشد و کار را به خدا واگذار کند. اما این واگذاری منافات با انجام تکلیف ـ که رفتن نزد پزشک است ـ ندارد. اینکه نهایتاً خوب بشوم یا نشوم، نباید برای من فرقی بکند. اگر حضرت ابراهیم علیهالسلام در جواب نمرود، خدا را اینگونه توصیف میکند که: وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ؛ اگر مریض شدم او مرا شفا میدهد ـ نمیگوید اگر او مرا مریض کند؛ این ادب ادب عبودیت است ـ معنای این سخن این نیست که ابراهیم علیهالسلام نزد پزشک نمیرفت و دوا نمیخورْد و از اسباب استشفا استفاده نمیکرد؛ بلکه او دستی را در همه جا میدید که این اسباب را میگرداند و آمده بود تا دیگران را هم به این سمت هدایت کند.
اگر انسان این چراغ را پیدا کرد ناراحتی برای او مفهومی ندارد؛ أَلا إِنَّ أَوْلِیَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ.5 چنین انسانی در سن هشتاد سالگی هم مثل یک جوان در کمال نشاط و آرامش است و هیچ دغدغهای ندارد. نمونه بارز چنین بندهای مرحوم آیتالله بهاءالدینی رضواناللهعلیه بود. در پیشآمدهای مختلفی از جمله جریان پانزده خرداد، دستگیری حضرت امام و … هیچگاه سراسیمه نشد. البته محبت و علاقه ایشان نسبت به امام فوقالعاده بود، اما خودش را گم نمیکرد. آرامش او به خاطر اعتمادی بود که به خدا داشت و میدانست هزار برابر آنچه او امام را دوست میدارد خدا امام را دوست دارد و او را رها نمیکند. اگر توسلی هم انجام میداد باز از باب انجام وظیفه بود. تنها نگرانی کسانی که امر خود را به خدا واگذار کردهاند انجام وظیفه به نحو احسن است. امام در سفری که از پاریس میآمدند در جواب کسی که از ایشان پرسید: «شما چه احساسی دارید؟» گفت: «هیچ احساسی ندارم!» معنای سخن ایشان این است که من بندهای هستم که در حال انجام وظیفهام هستم. نتیجه کار هم هر چه خدا بخواهد همان میشود. اگر چنین ایمانی برای انسان پیدا شود و کارش را اینگونه به خدا تفویض کند راحت میشود.
امام باقر علیهالسلام میفرمایند: «وَ تَخَلَّصْ إِلَى رَاحَةِ النَّفْسِ بِصِحَّةِ التَّفْوِیضِ؛ اگر میخواهی کاملا راحت و آرام باشی کارهای خود را به خدا واگذار کن!» امام علیهالسلام نمیفرمایند «تخلّص الی راحة النفس بالتفویض» بلکه میفرمایند: «بصحة التفویض». شاید نکته این باشد که گاه انسان خودش را فریب میدهد؛ یعنی واقعا کار را به خدا تفویض نمیکند، بلکه از روی تنبلی میگوید: کار را به خدا واگذار کردم. این تفویض صحیح نیست؛ بلکه بیعرضهگی یا تنبلی است.
تفویض صحیح این است که انسان قدرت انجام کار را دارد و از باب وظیفه هم انجام میدهد و با این حال، به خدا اعتماد میکند و نتیجه هر چه شد برای او فرقی نمیکند. حضرت موسی علیهالسلام مریض شد و در مناجاتی بیماریاش را با خدا در میان گذاشت. خطاب شد که: نزد فلان پزشک برو! او به تو فلان دارو را میدهد، آن را تناول کن، بهبود مییابی. حضرت موسی خودْ آن دارو را تهیه کرد و تناول کرد، اما خوب نشد. وقتی علت آن را سؤال کرد خداوند فرمود: گفتم برو نزد فلان پزشک تا او به تو این دارو را بدهد. تو حرف مرا درست گوش نكردی. تنظیم این اسباب و عللْ مصالحی دارد که ممکن است عقل ما درک نکند. ما وظیفه داریم هنگام بیماری نزد پزشک برویم ولی شفا به دست پزشک نیست (وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ).
طبعا تفویض راهی برای آرامش روح و ریشهكن كردن اضطراب، ناراحتی و ترسهای بیجاست. البته این كار آسانی نیست. کسی مثل جابر كه مراحلی از كمال را گذرانده باشد میتواند كار خود را به خدا تفویض كند. پس «صحة التفویض» یعنی تفویضی كه واقعا از روی اعتقاد به توحید باشد، نه از روی تنبلی و بیعرضهگی.
حضرت آیت الله مصباح یزدی رحمت الله علیه
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات