اسلام که همه رنگ های قومیت را زدود و سنت ها را دگرگون کرد، نوروز را جلای بیشتر داد، شیرازه بست و آن را با پشتوانه ای استوار، از خطر زوال در دوران مسلمانی ایرانیان مصون داشت. نوروز که با جان ملیت زنده بود، روح مذهب نیز گرفت. سنت ملی و نژادی، با ایمان مذهبی و عشقی نیرومند تازه ای که در دل های مردم این سرزمین بر پا شده بود، پیوند خورد و محکم گشت، مقدس شد و در دوران صفویه رسماً یک شعار شیعی گردید؛ مملو از خلوص و ایمان و همراه با دعاها و اوراد ویژه خویش، آن چنان که یک سال نوروز و عاشورا در یک روز افتاد و پادشاه صفوی، آن روز را عاشورا گرفت و روز بعد را نوروز. [1]
اسلام در برخورد با نوروز شیوه پذیرش سنت موجود و هدایت آن به سوی مطلوب را انتخاب کرد. زمانی که اسلام پا به عرصه وجود گذاشت، آداب و رسوم و باورهایی در شبه جزیره عربستان و دیگر نقاط جهان وجود داشت که شریعت اسلام در برخورد با آن سنت ها سه شیوه را اتخاذ کرد: یا آن ها را کاملاً تأیید نمود و بدون هیچ گونه تغییری پذیرفت و انجام آن را به پیروان خود توصیه کرد، مانند حرمت ماه های حرام و یا آن ها را کاملاً طرد و رد نمود، مانند سنت پسر خواندگی که اسلام آن را رد کرد و یا مواردی را مشروط به شرایطی پذیرفت، همچون نوروز که سنت دیرینه پارسیان است. در تأیید نوروز روایات فراوانی وارد شده است که نوروز به امامان: عرضه شد، آن بزرگواران آن را تأیید نموده و حتی سفارشات و توصیه هایی را در گرامی داشت نوروز بیان کردند؛ اما نوع سفارشات و دستورات، همگی دلالت بر جهت دهی این سنت ملی ایرانیان بوده است.[2]
نوروز این سنت دیرینه اختصاص به پارسیان داشت. هنگامی که اسلام ظهور کرد، این سنت توسط برخی به اطلاع امامان معصوم: رسید و عده ای، آن را مستقیماً به امامان عرضه کردند تا نظر آن بزرگواران را درباره این سنت بدانند. امام باقر(ع) فرمود: برای علی(ع) هدیه نوروز، آوردند، آن حضرت فرمود: این چیست؟ گفتند: ای امیر مؤمنان امروز نوروز است. آن حضرت فرمود: هر روز ما را نوروزمان سازید. و نیز مجوسیان چند ظرف نقره که در آن شکر ریخته بودند در نوروز به آن حضرت هدیه کردند، آن حضرت هدیه آن ها را پذیرفت و شکرها را بین یاران خود تقسیم کرد و آن ظروف را به عنوان جزیه قبول کرد.[3]
[1]. شریعتی، علی، هبوط در کویر، ص 505 ـ 501 .
[2]. حسن آبادی، ابوالفضل، چشم انداز نوروز از نظر اسلام و تاریخ، ص 105.
[3]. وسایل الشیعه، ج 12، ص 214.
استاد محمد شجاعی
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات