⛔«آرزو خیزی» فرهنگ زشت غرب است
?یكي از زشت ترين آثار فرهنگ غرب آرزوخيزي هاي افراطي است. آنگاه که انسان تصور آرزوهاي دور و دراز کند و تمام عمر را جهت تحقق آن ها به پايان برساند، آيا ديگر مي تواند به عالم معنويت وصل شود؟
? كسي كه تمام افق روحش اين است كه کاري بكند كه نظر بقيه را جلب کند آيا مي تواند قلب خود را متوجه خدا کند؟ بعضي ها اعتراض دارند که چرا تلويزيون نيامده کارها و فعاليت هاي ما را نشان دهد، در حالي که وقتي روح تا اين حدّ نظرش به مردم بود ديگر ارتباطي با حقايق معنوي و روحاني برايش نمي ماند، اين فرد يا افراد از نور حقيقت بسيار دور مي شوند و جهنم به معني دور شدن از حقيقت است، و فرداي قيامت همين دورشدن از حقيقت، صورت آتش به خود مي گيرد.
?انسان ورزش مي كند تا بدنش سالم و قوي بماند يک مرتبه قوه واهمه جهت اين کار را تغيير مي دهد، به اين فکر مي رود که ورزش کنيم تا خود را بر بقيه بنمايانيم، اين جا ديگر جهت کار عوض شد و خيالات و جلب نظر بقيه به ميان آمد و انبوه دلهره ها روان اين بنده خدا را اشغال کرد که چکار کنم تا رقيب هاي من روي دست من نزنند.
?اصلاً ببينيد يک باره کار به كجا کشيده شد، موضوع از رياضت بدن و تقويت روح و جسم به خودنمايي و انبوه دلهره ها تبديل شد. چه اشكالي داشت كه اين فرد به حكم وظيفه ورزش مي كرد و لذا همان حدّي که ورزش مي کرد برايش پذيرفتني و شيرين بود. حالا اگر ورزش كند كه بر بقيه خود را بنماياند که ديگر ورزش نمي كند، جان مي كَنَد و لذا هرگز به نشاط مربوطه دست نمي يابد، بسيار پيش آمده که افراد قبل از مسابقه به جاي اين كه نشاط ورزش داشته باشند، دلهره شكست دارند و اين که نکند شرايط طوري باشد که نتوانند خود را بنمايانند، آن وقت يك ورزشكار به من نشان بدهيد كه همان طور که عرض کردم براي خودنمايي به ديگران، ورزش كرده باشد و در آخر از کار خود راضي باشد.
?عموماً اگر بنشيني پاي صحبت آن ها حرفشان اين است که نه آقا دولت از ورزش دفاع نمي كند، آقا ورزش در اين كشور هيچ جايگاهي ندارد، مردم قدر ورزش کاران را نمي دانند، اين آقا در واقع مي گويد چرا به من توجه نمي کنند و مرا مهم نمي دانند. يا شما يك هنرمندي را كه براي خودنمايي هنرنمايي مي كند به من نشان بدهيد كه راضي باشد. چون قصد اين ها در کارهايشان جلب نظر افراد و به سربردن با خيالاتي است که هرگز دست يافتني نيست و لذا احساس ناکامي مي کنند، اين ها در آرزوهايشان دارند مي سوزند و بسيار از حقيقت و نشاط دورند. حالا شما بياييد از امروز اين طوري ورزش كنيد كه بايد بدنم نيرومند و بانشاط باشد، ببينيد چقدر آن کار براي روان تان زيبا و با نشاط خواهد بود.
?اما وقتي بگويي ورزش مي كنم تا بقيه متوجه شوند بنده چه توانايي هايي دارم، هرکاري بكني يكي مي آيد بهترش را انجام مي دهد. پس هميشه دلهره داري، بعدش هم که پير مي شوي و ديگر نمي تواني آن كارها را انجام دهي غصّه مي خوري. اگر پاي خودنمايي و آرزوهاي دنيايي وسط آمد، هر كاري تلخ مي شود و لذا حضرت فرمودند تکيه بر آرزوها سرمايه ي احمقان است.
منبع:فرزندم اینچنین باید بود
وحشت رژیم پهلوی از ماه محرم
⛔اگر مي خواهيد كه در آينده گرفتار و مرعوبِ قدرت نمايي و بمب اتم نمايي حاكمان مدرنيته نشويد، بايد معني حسيني ماندن را براي خود حل كنيد.
?در خاطرات «سوليوان» - سفير امور خارجه آمريكا در ايران- مي خوانيم كه مي گويد:
در سال 1357 به دربار محمدرضاشاه رفتم، او گفت: اگر ما از اين ماه محرّم بگذريم، سرمان از خطر گذشته است، و ديديد كه نتوانستند بگذرند. شاه هم اين را مي فهمد كه با وجود كربلا است كه مي شود شاه و قدرت اسلحه هايش را نديد.
?آن سرهنگي كه در جزيره هاوايي نگهبان شاه بود، مي گفت من اصلاً باورم نمي آيد او چطور اين مدت در ايران حكومت كرده است، چراكه او از يك كودك ترسوتر است و ديديم كه ملت به خوبي نشان داد كه هويت شاه چيست و اين به كمك كربلا عملي شد.
ابتدا به خود شاه نشان دادند كه ما مرعوب قدرت اسلحه هايت نيستيم و اين چيزي نبود جز بصيرتي كه نهضت حسين(ع) به ما داد.
?منبع: کربلا مبارزه باپوچی ها
دولت شهید رجایی ووحدت حسینی
?دين آمده است كه ما را با معنا كند، دين حاكميّت آورده است و حاكميّت ديني با «معنا كردن» ما همسنخ است. حالا اگر حاكميّت باشد ولي ديني نباشد، اين حاكميّت، پوچي براي مردم و عنان گسيختگي براي خودش به بار مي آورد و اگر بخواهيد پوچ نباشيد و حاكميّت داشته باشيد بايد بتوانيد در اين حاكميّت «حسيني» باشيد.
شما دولت مرحوم شهيد رجايي را در خاطر داريد كه همراه با بسيجي ها ،در وحدت با حسين بن علي (ع) زندگي مي كردند و در اين حاكميّت بود كه هيچ كس احساس نمي كرد كارش بيهوده است، همه اعم از معلم و كارگر و كارمند احساس مي كردند كه با معنا هستند. شما همين روزها را كه الحمداللّه هنوز بدنه هاي معاني در كشور ما هست با آن روزها مقايسه كنيد، اكثراً در مقايسه با آن روز، احساس رضايت مندي نسبت به حيات خود ندارند و آن نشاط اول انقلاب در روحشان از بين رفته است، آن روزها همه احساس مي كردند كه در شُرُف تعالي هستند، و اين را به عنوان يكي از اسرار كربلا بدانيد كه؛ شهيد رجايي (رئیس جمهور) بدون كربلا، همان بني صدر است. جوانان بسيجي منهاي حسين(ع) همان لشكر شاه هستند. بسيجي لشكر شمشير به دستي است كه حسين (ع) در زندگانيش نقش دارد،
ما بايد در ارتباط با كربلا، يك نوع وحدت شخصيت با حسين(ع) پيدا كنيم و اين هم چيزي نيست كه بشود از آن گذشت. اگر مهاتما گاندي مي گويد: من به حسين(ع) اقتدا مي كنم، به همان اندازه كه به حسين (ع) اقتدا كرد، موفق بود و به همان اندازه هم كه اقتدا نكرد، فرهنگ مهاتماگاندي پوچ شد و ديديد كه فرزند و نوه اش چگونه در صحنه حاضر شدند، و نتوانستند آن نشاط و اميدي را كه مهاتماگاندي به مردم هند داد نگه دارند و ادامه بدهند.
پس انسان به اندازه اي كه با «وحدت با حسين» در صحنه باشد از خطر پوچي رها مي شود و حاكميّت ايجاد كننده معنا به وجود مي آيد و در آن حال همه احساس معنا داري مي كنند.
منبع:کربلا مبارزه باپوچی ها
#دلتنگ_شهید_رجایی_ام
#انتخابات_1400
❤شیطان عواطف راتصرف می کند
علامه طباطبايي(ره) مي فرمايند:
«از آيه 17 سوره اعراف استفاده مي شود كه شيطان در عواطف نفساني انسان يعني در بيم و اميد او و در آمال و آرزوهاي وي و در شهوت و در غضب او تصرف مي كند».
?اين مطلب؛ تذكر خوبي است. يعني شيطان آرزوهاي غلط در انسان ايجاد مي كند. آرزوي اين كه مي خواهم فرزندانم دكتر شوند، اين يك آرزوي خيالي است، چون دكترشدن به خودي خود، نه كمال است و نه نقص. عين اين است كه بگوييد بچه هايم دختر باشند يا پسر، نه دختر بودن كمال است و نه پسر بودن نقص. ولي شيطان كمالات مجازي و من درآوري و آرزوهاي دروغين براي خودش و بقيه مي سازد. خودش در همين حد است و همين ها را هم القاء مي كند.
? ولي عقل حقيقي و ديني شما به كمك شما مي آيد و نمي گذارد اين آرزوهاي دروغي، انديشة شما را اشغال كند و لذا به خودتان جواب مي دهيد، به صالح بودن و متدين بودنِ فرزندان فكر كن نه به دختر و پسربودن آن ها. عقل ديني، انديشه و خيالات شما را سامان مي دهد زيرا فرمود: «اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللهِ اَتْقيكُمْ» بزرگي شما به تقواي شما است. براي جان شما و در ابديت شما اين مهم است، و به طرز بسيار زيبايي از حكومت اين آرزوهاي خيالي و وَهمي كاسته مي شود. پس ملاحظه كرديد كه شيطان چگونه از طريق عواطفِ ما وارد مي شود و در ما آروزهاي خيالي ايجاد مي كند و همة زندگي ما را از آن طريق اشغال مي نمايد.
?نفوذ در عواطف بدين شكل است كه گرايش هاي بيخود را كه ما از طريق دين از بين نبرده ايم، دامن مي زند. مثل اين كه بگوييم ما اصفهاني ها مي خواهيم از تهراني ها بالاتر باشيم، در حالي كه اصفهاني بودن چيزي نيست، قسمتي از زمين را به نام اصفهان يا تهران نام گذاشتند و ما هم روي آن زندگي مي كنيم. زمين چيز گسترده اي است، زمين كه براي ما اهميت نمي آورد. مثل دعواي بچه ها سر سفرة غذا است كه اگر يكي از آنها قاشقي را كه در بشقاب او بود برداشت، گريه مي كند كه قاشق مرا برداشت.
? اكثر ما اين طور گريه مي كنيم و اكثر گريه ها سر همين هيچي ها است. شيطان دقيقاً روي اين نوع عواطف دست مي گذارد. مثل تحريك اصفهانيتِ اصفهاني ها و تهرانيتِ تهراني ها. همين كه كار مقايسه هاي وَهمي را به ميان كشيد، هزاران دام در دل آن براي ما پهن مي كند، و چه بلاها كه سرِ ما مي آورد. پس شيطان اول در عواطف و آرزو تصرف مي كند و بعد كم كم در عمل هم وارد مي شود، يعني در اثر كار شيطان عمل فرد هم شيطاني مي شود.
?علامه(ره) مي فرمايند:
«شيطان نخست در عواطف نفساني انسان يعني در بيم و اميد او و در آمال و آرزوهاي وي و در شهوت و غضب او تصرف مي كند و آنگاه در اراده و افكاري كه از اين عواطف در مملكت وجود انسان برمي خيزد تصرف مي نمايد».
با نفوذ هر چه بيشتر شيطان در عواطف انسان ها، آرام آرام عمل انسان ها هم شيطاني مي شود. مثل اين كه من بگويم آرزوي من آن است كه فرزندم پزشك يا مهندس شود و دائم اين آرزو را مقصد خود بگيرم. حالا اگر دانشگاه دولتي قبول نشد، از آرزويم كوتاه نمي آيم، پول دانشگاه غيردولتي را هم كه ندارم، پس مي روم به دنبال رشوه يا پول ربوي. يعني آن آرزوي وَهمي، كار مرا تا رشوه گرفتن و آلوده شدن به ربا پيش برد. در نتيجه؛ با اين كار اراده ام شيطاني شد و شيطان هم، همين را مي خواست.
منبع: هدف حیات زمینی آدم