شفاگرفتن باغدای تبرکی
شفای بیمار به واسطه ی غذای تبرکی
پسر من مهدی به همراه پسر خاله اش در عملیات حلبچه (والفجر ۱۰) شرکت کردند. در این عملیات، پسرم شهید و پسر خاله اش قطع عصب شد. او را بلافاصله به بیمارستان بردند که گفتند فایده ای ندارد و قطع نخاع می شود.
بعد او را به بیمارستان امام حسین تهران آوردند. آنجا هم گفتند بی فایده است.
متخصصین اعصاب در بیمارستان طالقانی هم او را که دیدند گفتند فایده ای ندارد، ایشان را ببرید يك آسایشگاه معلولین که فقط جراحتهای دیگرش خوب شود. بیمارستان شهدا گفتند او را عمل می کنیم اما فقط يك درصد احتمال موفقیت هست. ادرارش هم بند آمده بود. دکترهای بیمارستان لبافی نژاد گفتند:
چند ماهی صبر کنید ممکن است مشکل ادرارش رفع شود ولی معالجه ی عصبش فایده ای ندارد. من به منزل امام برگشتم و دیدم مقداری از غذای امام، توی کاسه، باقی مانده است. آن را به قصد تبرك و شفا به بیمارستان بردم و به او دادم و به او جریان را گفتم و اضافه کردم که امیدوارم به برکت امام، شفا پیدا کنی. او هم غذا را خورد. بعد از دو ساعت شفا پیدا کرد.
هم مشکل ادرار او حل شد و هم پاهایش به مرور زمان، قدرت حرکت پیدا کردند و او با آنها راه می رفت.
منبع:کتاب آیت اعجاز
انقلاب اسلامی، نظیر انقلاب پیامبر است
انقلاب اسلامی، نظیر انقلاب پیامبر است
آیت الله عبدالله جوادی آملی مفسر قرآن کریم، در تطبيق وقايع فعلی جامعه با زمان گذشته بیان داشت: انقلاب اسلامی نظیر انقلاب پیامبر است. خداوند فرمود ما یک کاری کردیم که نه دوست فکر می کرد نه دشمن. در جریان انقلاب اسلامی نیز همین طور بود. هیچ دوست و دشمنی فکر نمی کرد که انقلاب پیروز شود.
بر اساس آیات قرآن کریم، خداوند می فرماید اولین کسی که شما را بر یهودی ها پیروز کرد ما بودیم. شما کوخ نشین ها را ما بر کاخ نشینها پیروز کردیم. بعد شما رشد کردید و در جنگ۔ های بعدی پیروز شدید. برای اولین بار وقتی ما شما را پیروز کردیم شما فکر نمی کردید. زیرا تصور می کردید که اینها کاخ دارند، حصار دارند، قلعه دارند، اما آنها فرار کردند. آنها هم تصور نمی کردند که متواری شوند. این پیروزی برای دوست و دشمن باور کردنی نبود.
منبع:کتاب آیت اعجاز
ظهور مهدي(عج) محل ظهور همه ي اسماء الهي است
«آن هايي که در بستر تاريخِ انبياء نظر به ظهور مهدي(عج) دارند، -که محل ظهور همه ي اسماء الهي است- تاريخي ترين ملت ها خواهند بود و در همه ي تاريخ به سر مي برند. و اين تنها راهِ برون رفت از ظلمات آخرالزمان و نجات از گسستگي تاريخي فرهنگ مدرنيته است».
چنين انسان هايي نه تنها بيرون تاريخ نيستند بلکه تاريخ ساز مي باشند، اين ها اجازه نمي دهند فرهنگ مدرنيته طراحيِ تاريخِ ملل را به عهده بگيرد و بشريت را گرفتار بي تاريخي کند.
پيامبرانِ تاريخ هرکدام مظهر چند اسم از اسماء الهي مي باشند، و رسول خدا(ص) نيز حامل همه ي اسماء الهي اند، ولي همه و همه زمينه ي ظهور اسماء الهي را در بستر ظهور مهدي امت(عج) جستجو مي کنند و لذا همه ي ائمه(ع) افقشان؛ مهدي(عج) است، زيرا او مظهر ظهور همه ي اسماء الهي است.
همان طور که مريدِ بصير متوجه مرشد خود است، همه ي انبياء و اولياء متوجه ظهور مهدي(عج) هستند و از اين طريق در عين اين که با تمام وجود در مسير تاريخي خود در فعاليت بودند، نظر به حضرت بقية الله(عج) داشتند و از آن طريق خود را در حيات تاريخ نوراني جاي مي دهند.
منبع:بصیرت وانتظارفرج
استاد طاهرزاده
مرگ تمدن ها داراي رمز و رازهاي عبرت آموزي است
آيه ي 46 سوره حج که در ابتداي بحث مطرح شد، به ما كمك مي كند تا بحران تمدن غرب را كه فعلاً در اين برهه از تاريخ با آن روبه رو هستيم، درست بشناسيم و با بينشي قرآني جايگاه آن را ملاحظه نموده و به بحران هاي آن با چشم بصيرت نظر كنيم و آن را مورد بررسي و تحقيق قرار دهيم. آيه مذكور مي فرمايد:
اي پيامبر، چرا کساني که تو را تكذيب مي كنند، با سيري تاريخي و جغرافيايي در جهان نمي نگرند و يك گردش تاريخي- جغرافيايي در جهان نمي كنند تا رمز نابودي تمدن ها را ببينند و بيدار شوند؟ بعد مي فرمايد: اين كه موهبت و نعمت نبوت را با تمام وجود نمي پذيرند، به دليل آن است كه چشم دلشان كور شده و بصيرتشان از بين رفته است، هرچند چشم سرشان كور نيست. با توجه به اين موضوع است که عرض مي کنم بحث ما پيرامون تمدني است كه كوردل است ولي كورچشم نيست. با معرفتِ به كوردل بودن تمدن امروز دنيا، ماهيت و حقيقت اين تمدن براي ما روشن شده و وعده قرآن در نابودي چنين تمدني درك مي شود و با فاصله گرفتن از اين تمدن، خود را نجات مي دهيم. علامه طباطبايي «رحمة الله عليه» مي فرمايد: «مرگ انسان ها يك امر طبيعي است ولي مرگ تمدن ها داراي رمز و رازهاي عبرت آموزي است».
سؤال اين جاست كه چرا بعضي از تمدن ها و فرهنگ ها مي ميرند و بعضي مي مانند؟ مرگِ «برژنف» و «لنين» طبيعي است، ولي اين كه اين همه انرژي صرف ايجاد نظام ماركسيسم لنينيسم مي شود و در نهايت همه ي آن تلاش ها از بين مي رود و وجدان عمومي درست عليه آن اهدافي كه آن ها دنبال بودند، شورش مي كند، امري طبيعي نيست، به عبارت ديگر سنتِ بي نتيجه بودن تلاش ها، طبيعي نيست و نمي توان از اين مطلب به سادگي گذشت. امروز اگر كسي بخواهد نظرات ماركس را مورد بحث قرار دهد خودش خجالت مي كشد.
حتي خود لنين هم اگر امروز زنده بود مجبور بود در گوشه خانه اش پنهان شود. چون ديگر حرف هاي لنين را در اين دوره نمي توان به عنوان حرف هاي قابل قبول مطرح كرد. چرا تمدني كه كم تر از صد سال قبل بنيان گذاري شد الآن حرفي براي گفتن ندارد؟ حتي آن كساني هم كه امروز در روسيه طرفداري از ماركسيسم مي كنند بيشتر معتقد به ناسيوناليسم شوروي مي باشند وگرنه امروز كسي ماركسيسم را به عنوان يك فكر نو در جهان، قبول ندارد.
مرگ رضاخان و محمد رضا شاه طبيعي است ولي چرا امروز کسي سخنان سلطنت طلبان را به عنوان افكاري كه به زندگي معني بدهد مطرح نمي كند؟ از طرف ديگر اولياء و اصفياء نيز مي ميرند، اما اين كه چرا تمدن اسلام هنوز زنده است و آخرين حرف را براي هدايت و سعادت انسان ها دارد، نكته اي است كه جاي تأمل و تفكر دارد.
هم اكنون پيامبراكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) در جهان برزخ و قيامت زنده اند و از همه زنده تر هستند و ما و شما نيز براي حل مشكلاتمان به آن ها متوسل مي شويم و هم اكنون نيز تأثير مستقيم پيامبر(ص) و ائمه (ع) در حيات ما از راه توسل به آن حضرات مشخص است. شما بيشترين توسل را به سيد شهيدانِ تاريخ يعني حضرت اباعبدالله (ع) داريد و مشكلات دنيايي خود را هم از اين طريق حل مي كنيد، و از طرفي سنت امام حسين (ع) در جهان امروز هر روز زنده تر و فعال تر است در حالي که سنت يزيد مطرود و مذموم است.
قرآن به ما مي گويد: يك نگاه به تاريخ بكنيد تا بسياري از مسائل برايتان روشن شود. با سير تاريخي و ديدن مرگ تمدن ها و فرهنگ هاي ضد ديني كه روبه روي انبياء ايستادند، مي توان قلبي پيدا كرد كه خوب فكر و تأمل كند «قُلُوبٌ يعِقلُوَن بِها» و نيز گوشي پيدا كرد كه صداي خردشدن استخوان هاي تمدن هاي ظالم و ستمگر را بشنود، «فَاِنَّها لاتَعْمَي الاَبْصارُ وَلكِنْ تَعْمَي القُلُوبُ الَّتي فِي الصُّدُور»، اي پيامبر؛ آن ها كه فرهنگ نبوت و زندگي ديني را رد مي كنند، چشم سر دارند، از تلسكوپ و ميكروسكوپ مي توانند استفاده کنند ولي چشم دل ندارند.
چشم سرشان بيناست ولي چشم قلبشان كور است. چشم حس آنان بيدار است و ابزار كشف ژن ها و کوانتوم ها، يعني ريزترين پديده هاي حسي را دارند، اما شرايط فكري آنان به گونه اي است كه دلشان بيدار نيست. قرآن مي فرمايد: حال كه اينان چشم دل ندارند و حكيم و بصير نيستند، سنت الهي نابودشان مي كند.زيرا توانائي هاي حسي براي بقاء حيات آن ها كافي نيست و ثمره اي براي آن ها در پي نخواهد داشت و سرمايه اي براي شخصيت آن ها نخواهد شد.
منبع:برشی از کتاب علل تزلزل تمدن غرب