پازل زیبای اندیشه دینی

57- کشورهاي جهان اسلام نسبت به همديگر بيگانه‌اند زيرا کعبه‌ي آمال همه‌ي آن‌ها جهان غرب شده، کشورهاي اسلامي نه‌تنها غربي شده‌اند بلکه با خود نيز بيگانه گشته‌اند و اين نتيجه‌ي مستقيم بيگانگي با خود است. فقط کسي مي‌تواند ديگري را واقعاً دريابد که خود را دريافته باشد.

بيگانگي ما نسبت به يکديگر موجب انزواي فرهنگي مي‌شود و هرگونه ارتباط واقعي را ناممکن مي‌کند. ولي اين سال‌ها با روحي که انقلاب اسلامي در جهان اسلام دميد، ارتباط‌ها در رخداد اربعيني حتي بين شيعه و سني ظهور کرد.
در متن اين کلّ و جامع است که هم انسانيتِ انسان معنا پيدا مي‌کند و هم ارزش‌هاي معنوي پرورش مي‌يابند و متوجه‌ي ديد واحدي مي‌شويم که در بين ما نسبت به زندگي هست ولي از آن غافل بوده‌ايم تا از پيوستگيِ تفکر در جهان اسلام سخن به ميان آوريم.

اين است که بايد بيش از پيش بر يگانگي جهان اسلام و يگانگي اديان بينديشيم و پايان قشري‌گري ديني را اعلام کنيم تا ديد مشترک از تجربه‌هاي ديني را احساس نماييم، در عین آن که هر کدام بر پاس‌داشت از دین خود و حقانیّت آن کوتاهی نداشته باشیم.

#استاد_طاهر_زاده
#انقلاب_اسلامی_و_جهان_گمشده

56- ملتي که امانت‌هاي معنوي خود را از دست بدهد، ناگزير است چيز ديگري جايگزين آن کند. غرب، چهارصدسال است امانت‌هاي اساطيري خود را از دست داده و متفکران غربي حکومت قانون و حقوق بشر و حاکميت ملّي و آزادي انفرادي را جايگزين آن کردند و سعي کردند نظام مدني را جايگزين نظام مذهبي کنند و اينک حدود دويست‌سال است غريبانه سخن از بحران‌هاي فردي مي‌رانند مثل انحطاط فرهنگ، غروب خدايان، سقوط معنويت، ديري است که اين نوع بحران‌ها مسئله‌ي روز آن ديار است و از هر سو عليه اختناقي که بيماري توليد اقتصادي در جامعه‌ي مصرف ايجاد کرده، فرياد اعتراض برمي‌خيزد و نيهيليسم در کليه‌ي شئون فرهنگي و علمي آن ديار اثر گذاشته و متفکران را بر آن داشته تا معتقد باشند خدايي بايد بيايد و کاري بکند.

در همين زمان که غرب گرفتار چنين بحران‌هايي است، آيا آن خدا در ديار تشيع طلوع نکرده است تا ايرانْ مشرقي باشد براي بشريت منتظِر، بشري که آگاه ‌شده است انسان موجودي يک بُعدی نيست، بلکه عالَمي است باز و گشوده به سوي افق‌هاي ناشناخته؟ عالَمي که در کنه وجودش امکانات بسيار دارد. چيزي که انقلاب اسلامي آن را نشان داد و در حال به ظهورآمدن است.

#استاد_طاهر_زاده
#انقلاب_اسلامی_و_جهان_گمشده

55- زندگيِ کسي که دروني‌هاي عالمِ وجود را رها کرده، به هيچ حقيقت ثابتي تعلّق ندارد و به گفته‌ي حافظ به جهت تکيه بر فهم فردي خود «در اين دايره سرگردان است.» زيرا منظر معيّني در مقابل خود ندارد، در حالي‌که تنها عشق است که راز سرگرداني اين افراد را مي‌داند. عشق جمالي است در منظر انسان که حکايت از فيض رحماني به عالم و آدم دارد و عاشق با نظربازي خود، درويشي را به مال‌اندوزي رجحان مي‌دهد و صداي حقانيّتِ دعوت اولياء الهي را مي‌شنود و مي‌داند براي آزادشدن از آن سايه‌ها بايد خود را آماده‌ي راهي کند که بدون پاک‌بازي نيست و بايد در مقابل تهديد، تاب مقاومت را به ميان آورد تا از سرگرداني ديروز که در مقابل تهديد، تاب مقاومت نداشت، رها شود. پاک‌بازی راهی است که شهدا در این تاریخ به ما نشان دادند و آن را معنا کردند.

#استاد_طاهر_زاده
#انقلاب_اسلامی_و_جهان_گمشده

54- انساني که از ريشه‌هاي معنوي خود گسسته باشد، همواره طلب‌کار است و از محروميت‌هاي خود شاکي مي‌باشد. طالب رفاه است و معناي رفاه را مصرف مي‌داند تا با اسراف دائم، خلأ دروني خود را پر کند.
همچون ريگِ روان، مدام سرگردان است و هيچ مأوايي ندارد. آن‌چه باور داشته برايش غايب گشته و هر آن‌چه مي‌دانسته برايش باطل شده. معيارهايي که روزگاري روحيه‌اش را با محيط‌اش دمساز و با معتقداتش عجين مي‌کرد، برايش وارونه و دگرگونه شده‌ و نمي‌داند اين‌همه به جهت بريدگي از کانون سنتي مي‌باشد که سال‌ها زندگي امثال او را معنا کرده بود و آن‌ها را تا ابديت‌شان همراهي خواهد کرد. انقلاب اسلامي يادآور آن روحيه است در جهان امروز تا جهاني به ظهور آید بين دو جهان.

#استاد_طاهر_زاده
#انقلاب_اسلامی_و_جهان_گمشده

53- ما در دوره‌ي فَترت که نه آن‌جايي هستيم و نه اين‌جايي، کارمان به جايي کشيده مي‌شود که قسمتي از وجودمان با قسمت ديگرش دائماً در حال جنگ و ستيز است و راز هستي، روز به روز برايمان مجهول‌تر مي‌شود مگر آن‌که در بستري ماوراء بستري که علم تجربي براي بشر فراهم کرده، خود را جستجو کنيم و به ساحت تفکر و تذکر نظر اندازيم تا پاره‌اي از وجود ما منکر پاره‌ي ديگرمان که بي‌شک اصيل‌ترين بخش وجودمان است، نشود. يعني به جهان گمشده‌اي که فعلاً از منظر ما پنهان شده است، نظر کنيم.

#استاد_طاهر_زاده
#انقلاب_اسلامی_و_جهان_گمشده