⬜ماه رمضان سال ۱۴۰۵ هجری قمری بود. من در آن موقع طلبه جوانی بودم و شهریه نمیگرفتم. برای اینکه بتوانم امور زندگی را بگذرانم، باید به سفر تبلیغی میرفتم، ولی در آن ماه رمضان موفق به این کار نشدم. از همان اوایل ماه مبارک، دستم خیلی تنگ بود، بهحدی که پول خرید یک نان را هم نداشتم. بچه شیرخوارهای هم داشتم که باید برایش شیر تأمین میکردم.
⬜آن زمان منزل ما در سیمتری کیوانفر بود. از منزل با حالت ناراحتی و با پای پیاده راهی حرم حضرت معصومه سلاماللهعلیها شدم و در حرم شروع کردم به زیارت و دعا و عرض حاجت. در همین حین که داشتم با حضرت معصومه درد دل میکردم.
⬜ آقایی کنار من، رو به ضریح قرار گرفت و دستش را داخل جیب من کرد و رفت. من در حال خودم بودم و توجهی به آن شخص نکردم، ولی وقتی از جلوی من عبور کرد دیدم حضرت آیتالله بهجت قدسسره است. وقتی از حرم بیرون آمدم دست در جیبم کردم و دیدم سیصد تومان در جیب من گذاشتهاند؛ یعنی خرجیِ همه ماه رمضان.
?مرکز تنظیم ونشر آثار آیت الله بهجت
آخرین نظرات