? برای انسانی که به #عاشورا رسیده است، #مراقبهی بعد از عاشورا، مراقبه در مراتب حضور است. چنین فردی باید محاسبه کند که آیا توانسته است به آنهایی که همه چیز خود را در راه #ولی_خدا بذل کردهاند، بپیوندد؟ آیا به جایی رسیده است که حاضر باشد در مقابل ولی خدا قطعه قطعه شود، فقط برای آنکه ولی خدا بتواند یک #نماز دیگر بخواند؟
❎تحليل بعضيها از حادثه كربلا اين است كه ?حضرت اباعبدالله(ع) عدّهاي از مردان بنيهاشم و ياران و شيعيانش را همراه زن و بچّههايش به كربلا آوردند ?و مردان و شيعيانش را به كشتن داد و بعد هم با اسارت و شكست، باقيمانده ی آن قافله به مدينه برگشتند ?و هر چه هم بزرگان مدينه او را نصيحت كردند كه با يزيد مقابله نكن، يا لااقل زن و بچّهها را با خود نبر، نشنيد ? و لذا بدون اينكه از حركت خود نتيجه بگيرد عدّهاي را هم به كشتن داد. ♨️اين يكنوع برخورد با نهضت كربلا است، همان برخوردي كه يزيد و عبيدالله داشتند ♨️و براساس آن به حضرت زينب(س)گفت: ديديد خداوند خوارتان كرد!!
✅نگرش و تحليل مقابل اين تحليل،
✔️ نگرش پيامرسان كربلاست كه از چشم ديگر مسئله را بررسي ميكند ?و لذاست كه در جواب ميفرمايد: «ما رَأَيْتُ اِلاّ جَميلاً»؛ من جز زيبايي و لطف از طرف خدا چيز ديگري نديدم
✔️ زيرا او ميداند كه يك حركت فرهنگی ممكن است ظاهرش شكست و اسارت باشد، ?ولي حركت فرهنگي محتوايش ملاك است و نه ظاهرش، ?اصلاً تا نميريد، زنده نميكنيد.
⚠️پيامبران ظاهراً در انجام رسالتشان شكست ميخوردند. ◀️نوح (ع)پس از نهصدوپنجاهسال تبليغ به ظاهر هيچ نتيجهاي نگرفت و همينطور ساير انبياء.
قرآن ميفرمايد: ☘️«چه بسيار پيامبراني كه ياران بسيار نزديك آنها كشته شدند ☘️و آنها هيچ سستي بهجهت مصيبتهايي كه در راه خدا بر آنها ميرسيد، به خود راه نميدادند، ☘️چون بُرد كارشان را در افكار آيندگان بررسي ميكردند.
? تا به گوش جهانيان برساند كه مقصد و مقصود نهضت كربلا چه بود ? و حقيقتاً حضرت زينب(س) پيامشان را به نحو اَحسن تبليغ كردند، ❗️و گرنه اين جلساتي كه امثال بنده و شما فعلاً در آن نشستهايم، تشكيل نميشد.
براي رساندن پيام ✖️ بايد پيامرسان نامش در صحنه نباشد، ✔️بلكه پيامش در صحنه باشد
♻️و به همينجهت ميبينيد بعد از عاشورا حضرتزينب(س) را نميتوانيد تعقيب كنيد، ☑️ولي پيام حضرتزينب(س)غوغا كرد و مملكت اسلامي را بر ضدّ يزيد شوراند.
?حضرتزينب(س) گُم نشد?
❌يكي از نويسندگان معاصر بهعنوان يك نقص ميگويد: ما از عصر عاشورا زينب را گم كرديم.
?در حاليكه اصلاً قاعده ی رساندن پيام اين است كه ⬅️ پيامرسان اگر ميخواهد پيامي كه به عهدهاش گذاشتهاند را به صورتي پايدار در صحنه نگهدارد، ✖️بايد نظرها را به خودش جلب نكند، ✔️بلكه به پيام جلب كند
?و لذا بنده ميخواهم عرض كنم ما از عصر عاشورا حضرتزينب(س) را حاضر و فعّال در صحنه داريم ?و بههمينجهت هم بعد از 1400سال از آن واقعه هنوز كربلا زنده است.
❇️ اين خاصيت كار فرهنگي است كه اگر خواستيم نظرها را به پيام جلب كنيم ❌نبايد خودمان مطرح باشيم.
☑️ تاريخ بايد ادب پيامرساني را از حضرت زينب(س)بياموزد ⬅️و لذا از عصر عاشورا شروع به نشان دادن كربلا كرد ⬅️و نه نشاندادن خودش،
⚜ و شايد بهخاطر همينموضوع باشد كه قبر آن حضرت دقيقاً معلوم نيست ?و بين مورخان اختلاف هست كه آيا قبر آن حضرت در مصر است يا در دمشق، ?هر چند نظر غالب همان است كه در شام هست.
✳️همه اينها به خاطر اين است كه آن حضرت پيام را به خوبي رساندهاند ☑️ و چون پيام برايش مطرح بود و نه خودش، پيامش در تاريخ پايدار ماند، ☑️و نگذاشت تبليغات منفي دستگاه يزيد جوهر اين نهضت را بپوشاند.
وقتی که اما حسین علیهالسلام خیلی دور و خیلی بزرگ است و نورش آنقدر زیاد است که نمی توانی نگاهش کنی، به اصحاب حسین نگاه کن؛ آن وقت نزدیک تر می شوی. یاران حسین را در این فراز یاد می کنیم:«و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین».
ببین آن غلام سیاه چگونه از اصحاب ویژه ی حضرت شد. ببینید کسانی که یک عمر از امام حسین فرار کردند؛ کسی بود که تا 48 ساعت قبل از عاشورا از حسین فرار می کرد؛ تا چند لحظه قبل داشت در لشکر عمر سعد با امام حسین می جنگید؛ اما یک دفعه چطور عاشق شد و به سمت امام حسین رفت و توسط دشمن حسین ع شهید شد؟ اینها در ظرف چند ثانیه، مسیری را از بی نهایت منفی تا بی نهایت مثبت طی کردند. ما اصلاً راجع به احوالات این آدم ها تا به حال مطالعه کرده ایم؟ «زهیر» که بود؟ «بریر» که بود؟ اما کسانی هم بودند که تا شب عاشورا با امام حسین بودند؛ اما از آنجا به بعد بریدند. ماجرای اصحاب امام حسین فوق العاده آموزنده است.
در سال های اخیر به برکت انقلاب اسلامی تحقیقات خوبی راجع به شخصیت شناسی اصحاب عاشورا صورت گرفته است. آنها چگونه راست گفتند و به قدم صدق رسیدند؟ اصحاب عاشورا خیلی مهمند. خوشبختانه کتاب های زیادی در این باره تألیف شده، حتی بچه های کوچک، کودکستانی ها در مورد اصحاب عاشورا کتاب دارند. از کودکی می توانیم بچه ها را با آنها آشنا کنیم.
«عبدالله» که دستش را از عمه جدا می کند و می دود جلوی لشکری که دارند دسته جمعی به امام حسین شمشیر می زنند. این بچه کیست؟ چه دارد؟ می رود زیر شمشیر و دستش را می دهد که از عمو و امامش دفاع کند.
این بچه چه دارد که از آغوش حضرت زینب (سلام الله علیها) می دود جلوی آن همه آدم های خطرناک و شمشیر و نیزه؛ این شوخی نیست که کودکی برود آن وسط وخودش را روی عمو بیندازد که به عمو تیر نرسد؛ اینها چه جور آدم هایی بودند! زنان شان همه صادق بودمند. هر چه خانم آنجا ماند، صادق بود. مردها، بچه ها، دخترها، پسرها، همه صادق بودند.
اگر فردا عبدالله به ما گفت: من برای امام حسین این کار را کردم، تو برای امام زمانت چه کردی؟ من چه بگویم؟ اگر سکینه و رقیه گفت؛ ما چه بگوییم؟ صدق مبنا است. برای صدق مان چه چیزی داریم؟
آخرین نظرات