?چه کنیم که ائمه(علیهم السلام) با ما حرف بزنند؟؟
عين اين ملاك را كه در مورد قرآن عنايت كرديد، در خصوص سخنان ائمه معصومين(ع) بايد تعقيب كرد.
بارها تجربه كرده ايد، حرف هاي كسي كه شخصيت عميق توحيدي ندارد، نه پايه محكم و انسجام توحيدي دارد، نه ارتباط عميق و عالي با عالم معنا در آن سخنان به چشم مي خورد، ولي شما وقتي با خطبه حضرت زهرا(س) به لطف الهي آشنا شويد، مي بينيد اين سخنان، اصلاً حرف هاي يك آدم صرفاً متفكر نيست، بلكه سخنان يك قلب به اَحد رسيده است، قلبي كه قرب اَحدي پيدا كرده است. و اگر خواستيد اين نكته برايتان ثابت شود بايد در سخنان آن حضرت تدبُّر كنيد!!
عمدة تأكيد ما اين است كه چه كار كنيم و چه روشي را داشته باشيم كه ائمه(ع) با ما حرف بزنند؟
عرض بنده اين است كه شرط ارتباط با ائمه(ع)، پيدا كردن فرهنگ تدبُّر در تفكرات آنهاست.
خود اهل بيت(ع) مي فرمايند: سخنان ما مثل قرآن بطن و بطن ها دارد.
همچنان كه مي فرمايند:
?«اَمْرُنا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، لايَحْتَمِلُهُ اِلّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ اَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ اَوْ مُؤْمِنٌ اِمْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ بالايمان»؛
?يعني فهم سخنان ما، سخت و عميق است، مثل اسب سركشي است كه به راحتي رام نمي شود، هرچند وقتي رام شد، شما را به كرانه هاي دور از عالم انديشه و تفكر سير ميدهد.
لذا در ادامه مي فرمايند؛ آن را نمي فهمد مگر فرشته اي مقرّب يا پيامبر مرسل يا مؤمني كه خداوند قلبش را به ايمان امتحان كرده باشد.
?حضرت فاطمه(س) در سخنانشان به مردم به خصوص به انصارگفتند شما زحمت كشيديد و اسلام را با زحمت و خون دل خوردن روي كار آورديد ولي حالا به جهت ضعف هايي كه نتوانستيد آن ضعف ها را جبران كنيد، زحمت تان از دست مي رود، يعني در شرايط فتنه و نفاق نتوانستيد راه را درست تشخيص دهيد.
شهيدمطهري«رحمةالله عليه» در كتاب سيرة نبوي مي فرمايند خود پيامبراكرم(ص) هم مي دانستند مسلمانان به آن رشدي نرسيده اند كه در آن شرايط، نفاق خزيده در فضاي جامعه را كه نبض جامعه را به دست گرفته است، هوشيارانه بشناسند، و لذا حضرت در اين مسير چراغ هاي هدايتي قرار دادند تا پس از رحلتشان مردمي كه چهرة پيچيده نفاق را نمي شناسند گمراه نشوند.
مثلاً بنا به نقل قندوزي فرمودند:
?«عَلِيٌّ مِنّي وَ اَنَا مِنْهُ، وَ هُوَ وَلِيٌّ كُلِّ مُؤمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ بَعْدي»
? علي از من است و من از علي هستم، او سرپرست و صاحب ولايت هر مرد و زن مؤمن بعد از من است.
يا بارها فرمودند:
?«رضايت فاطمه رضايت من است و غضبش غضب من».
حالا جالب است بدانيد كه همة مردم مدينه به اين روايت اقرار داشتند، به همين جهت هم وقتي خليفه اول سركار آمد و مردم مدينه متوجه شدند كه فاطمه(س) از دست او ناراحت است، جريان حاكم با فشار سنگيني رو به رو شد و لذا ابابكر و عمر، خدمت حضرت اميرالمؤمنين(ع) آمدند و درخواست ملاقات با حضرت فاطمه(س) را داشتند.
⁉️چرا خليفه مي خواهد رضايت فاطمه(س) را به دست آورد؟
چون فضا براي حكومتش سنگين و سخت شده است.
همه مي دانستند خشم و خشنودي فاطمه(س) ملاك خشم و خشنودي خدا است، حالا خليفه مي خواهد با ملاقات با فاطمه(س) خود را از زير غضب فاطمه(س) بيرون آورد و از سنگيني جوّ عمومي بكاهد كه البته موفق نشد!!!
? #بصیرت_حضرت_زهرا (سلام الله علیها)
?#استاد_طاهرزاده
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات