? علت آن که بعضاً از مطالعه بهره ي لازم نصيب عزيزان نمي شود و منجر به اين گونه سؤالات مي گردد - که گمان کنيد مطالعه صرفاً جهت رفع شبهات فکري است-
دو چيز مي تواند باشد،
?يكي مطالعه بر روي موضوعاتي است كه ارزش مطالعه ندارند و محتواي لازم را به انسان نمي دهند،
?و ديگري بد مطالعه كردن.
?همين طور كه هيچ كس از نگاه كردن بدش نمي آيد اما اگر انسان به منظره اي نگاه كرد كه موجب تنفر او شد چشمانش را مي بندد. سرخوردن از مطالعه هم همين طور است که اگر انسان در سير مطالعاتي خود موضوعاتي را مطالعه کرد که جانش استفاده ي لازم را از آن ها نبرد کلاً از مطالعه سرخورده مي شود.
?انسان روحاً و فطرتاً مطالعه را به عنوان وسيله اي که
اولاً: او را متوجه حقايق عالم مي کند
ثانياً: وسيله ي تذکر براي قلب است، دوست مي دارد.
?پس اگر از مطالعه آن چيزي را که روح و فطرت ما مي طلبد به دست نياوريم، طبيعي است كه از آن فاصله مي گيريم؛ بسيار کم پيش مي آيد که انسان از خود بپرسد: «چطور شد كه از مطالعه كردن خسته شدم؟»، ولي آرام آرام مطالعه را رها مي كنيم. اما اگر متوجه باشيم ما نيازهايي داريم كه از طريق مطالعه ي آثار مکتوب عالمان جواب داده مي شود، اگر از مطالعه در مورد موضوعي سرخورده شديم، برمي گرديم و گمشده اي را که بايد بر روي آن مطالعه کنيم پيدا مي كنيم.
⛔عنايت داشته باشيد علما در خلوت خود اسراري را براي ما مكتوب كرده اند تا ما از طريق مطالعه ي آن اسرار، با نتايجي كه آن ها در خلوت خود به دست آورده اند هم آغوش شويم⛔
?منبع;برشی ازکتاب ادب خیال عقل قلب
پاسخ از: راحیل [عضو]
نظرلطف شمابزرگواره
نظر از: نازگل [عضو]
پاسخ از: راحیل [عضو]
سلام واحترام
الحمدلله
نظر از: یا مهدی [عضو]
سلام بسیار عالی
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات