هشدار امام رضا(ع) درباره راههای نفوذ دشمن
هشدار شدید امام رضا علیه السلام درباره همنشینی با افراد مسئله دار
یکی از توصیه های مهم امام رضا (ع) برای موفقیت در زندگی انتخاب افراد شایسته و بدون مسئله برای معاشرت و نشست و برخاست می باشد. امام (ع) ما را به دقت و رعایت جوانب احتیاط در این باره سفارش می کنند. در همین مورد یکی از یاران امام (ع) می گوید: سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) یَقُولُ مَا لِی رَأَیْتُكَ عِنْدَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ یَعْقُوبَ فَقَالَ-إِنَّهُ خَالِی فَقَالَ إِنَّهُ یَقُولُ فِی اللَّهِ قَوْلًا عَظِیماً یَصِفُ اللَّهَ وَ لَا یُوصَفُ فَإِمَّا جَلَسْتَ مَعَهُ وَ تَرَكْتَنَا وَ إِمَّا جَلَسْتَ مَعَنَا وَ تَرَكْتَهُ فَقُلْتُ هُوَ یَقُولُ مَا شَاءَ أَیُّ شَیْءٍ عَلَیَّ مِنْهُ إِذَا لَمْ أَقُلْ مَا یَقُولُ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ (ع) أَ مَا تَخَافُ أَنْ تَنْزِلَ بِهِ نَقِمَةٌ فَتُصِیبَكُمْ جَمِیعاً أَ مَا عَلِمْتَ بِالَّذِی كَانَ مِنْ أَصْحَابِ مُوسَى (ع) وَ كَانَ أَبُوهُ مِنْ أَصْحَابِ فِرْعَوْنَ فَلَمَّا لَحِقَتْ خَیْلُ فِرْعَوْنَ مُوسَى تَخَلَّفَ عَنْهُ لِیَعِظَ أَبَاهُ فَیُلْحِقَهُ بِمُوسَى فَمَضَى أَبُوهُ وَ هُوَ یُرَاغِمُهُ حَتَّى بَلَغَا طَرَفاً مِنَ الْبَحْرِ فَغَرِقَا جَمِیعاً فَأَتَى مُوسَى (ع) الْخَبَرُ فَقَالَ هُوَ فِی رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَكِنَّ النَّقِمَةَ إِذَا نَزَلَتْ لَمْ یَكُنْ لَهَا عَمَّنْ قَارَبَ الْمُذْنِبَ دِفَاعٌ؛ از امام شنیدم كه به من فرمود: چرا تو را مى بینم كه با عبدالرحمن بن یعقوب همنشینى مى كنى؟. جعفرى گوید: عرض كردم: او دایى من است. امام فرمود: او درباره ذات پاك خدا مطالب نامناسبى مى گوید كه ساحت پاك خدا از آن منزه است. خدا را (به صورت اجسام و اوصاف آن وصف مى كند) در حالى كه خدا قابل توصیف نیست پس یا با او همنشین باش و ما را ترك كن و یا با ما همنشین باش و از او دورى كن. ابوهاشم گوید: عرض كردم: او هر عقیده اى دارد و هر چه مى گوید، بر من چه زیانى دارد با اینكه من بر عقیده حق خود استوار هستم و از عقیده او دورى مى كنم. امام رضا علیه السلام فرمود: آیا نمى ترسى كه بلایى به او برسد و تو نیز به بلاى او بسوزى؟! آیا به این داستان آگاهى ندارى كه شخصى از یاران حضرت موسى علیه السلام بود، ولى پدرش از یاران فرعون بود، هنگامى كه لشکر فرعون به موسى رسید از موسى عقب ماند تا پدر خود را پند دهد موسى به او برخورد كه داشت با پدرش دو به دو می كرد، تا اینكه هر دو به كنار دریا رسیدند، ناگاه بلاى غرق شدن فرعونیان فرا رسید و آن پسر نیز همراه پدر غرق شد. وقتى كه این خبر به موسى رسید، موسى فرمود: او در رحمت خداست ولى چون عذاب فرود آید از آن كس كه نزدیك گنهكار است، دفاعى نشود.(1)
تعامل سازنده با دیگران
امام رضا علیه السلام نه تنها انزوا و فاصله گرفتن از دیگران را نمی پسندند بلکه به مناسبتهای مختلف از معاشرت و مذاکره با انسانهای آگاه و با خرد سخن گفته اند. امام (ع) می فرماید: « … وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِینَ یُعَرِّفُونَكُمْ عُیُوبَكُمْ وَ یُخْلِصُونَ لَكُمْ فِی الْبَاطِنِ»؛ در زندگى روزانه خود، بخشى را براى معاشرت و مذاكره با افراد آگاه و مورد اعتماد قرار دهید و از وجود افرادى كه باطن هاى سالم و روحیه خیرخواهانه دارند؛ بخواهید شما را نسبت به عیوبتان آگاه و معایب و اشتباهاتتان را تذكر دهند.(2)
مطابق این بیان حکیمانه انسانها براساس فطرت خود نیاز به معاشرت با دیگران دارند اما نکته مورد اهمیت اینجاست که امام (ع) هشدار می دهند که ابتدا درباره فرد مورد معاشرت و مذاکره دقت کنید و بی گدار به آب نزنید.
دوست عاقل و وفادار یكى از بهترین سرمایه هاى زندگى است، زیرا علاوه بر اینكه مایه الفت و آرامش آدمى است، مى تواند او را در بسیار از امور مادى و معنوى یارى كند و شخصیت اصیل وى را تقویت نماید و استعدادهاى نهفته اش را آشكار سازد. بر عكس دوست جاهل، مانع رشد و ترقى و قابلیت هاى فطرى آدمى شده و معاشرت با او سبب ناراحتى و ملامت خاطر است.
از همین رو امام رضا (ع) در بیانی دیگر می فرماید: : «صَدِیقُ الْجَاهِلِ تَعِبٌ» ؛ كسى كه رفیق جاهل دارد، همواره در رنج و ناراحتى است.(3)
رفتار دوگانه دشمن
امام رضا(ع) در کلامی حکیمانه و عبرت آموز درباره عدم اعتماد به دیگران و پرهیز از ظاهر بینی هشدار می دهند که گول فریبکاری و تظاهر طرف مقابل را نخورید و همواره با حزم و احتیاط همراه با صبر و حوصله به او نگاه کنید . امام (ع) در این زمینه می فرماید: اگر دیدید کسی اهل نماز و روزه است، گناه نمیکند و کارهای خوب هم انجام میدهد عجله نکن، گولش را نخور، ممکن است توان گناه کردن نداشته باشد. بعد میفرماید: اگر کسی توان گناه کردن داشت، اما گناه نمیکرد، آرام باش، فریب نخور، ممکن استگناهی را ترک میکند، اما مرتکب گناه دیگری میشود.
زیرا شهوات مردم مختلف است؛ یکی شهوت مال دارد،اما شهوت جنسی ندارد، یکی شهوت جنسی دارد،اماحرام نمیخورد.سپس میفرماید: اگر کسی هیچ گناهی نکرد، عجله نکن، گولش را نخور، ممکن است عقل درستو حسابی نداشته باشد. بعد میفرماید: اگر کسی عقل درست و حسابی هم داشت، فریب نخور، ببین آیا هوای نفسش مسلط بر عقلش است، یا عقلش مسلط بر هوای نفس است؟
حضرت در انتهای بحث مثال میزند و میفرماید: مانند کسی که حبّمقام دارد، یک دفعهای با یک هوس و هوای حبّمقام، کلّ مراتب ایمانی قبلش را نابود میکند.
امام علیهالسّلام در ادامه میفرماید وقتی به چنین آدمی میگویی: « إتَّقِ الله»؛ از خدا بترس، ناراحت میشود. «اَخَذَتهُ العِزَّة؛ به غرورش برمیخورد، میگوید: به من میگویی با تقوا باشم؟ تا حالا کسی از من گناه ندیده. بعد امام(ع) میفرماید: اینها دیگر آدم هم نمیشوند و دچار لعن خداوند میشوند(۴).
تبدیل تهدید به فرصت
همانطور که امام رضا(ع) در مقابل اصرا و اجبار مأمون در قبول ولایتعهدی با موضعی حکیمانه راه نفوذ دشمن را بسته و توطئه های او را خنثی کردند. امام رضا (ع) می دانستند که اصرار مأمون برای قبول ولایتعهدی فقط به خاطر فریب شیعیان ، خاموش کردن قیامهای علویان و فاصله انداختن میان مردم و اهل بیت(ع) است. از این رو امام رضا (ع) در شرائط “ضرورت” ولایت عهدی را به اینشرط که در هیچیک از شئون حکومت دخالت نکند و به جنگ و صلح و عزل و نصب و تدبیر امور نپردازد، پذیرفت. (5)
امام رضا (ع) از فرصت پیش آمده برای اقامه دین و احیای سنت پیامبر(ص)، مناظرههای آزادانه با پیروان سایر ادیان و کمک به سایرعلویانی که تحت فشار بودند بخوبی بهره برد .
پانوشتها:
اصول كافى ، ج 2، ص 374 و 375
تحف العقول، ص 409
بحار الانوار، ج 75، ص 352
وسائل الشیعه، ج 8، ص 317
عیون اخبار الرضا ج ۲، ص 167
۷ نوع «حیات مسخره» از نظر امام رضا ع کدام است؟5
حیات مسخره ی نوع چهارم
حضرت می فرماید: «مَنْ سَأَلَ اللَّهَ الْجَنَّةَ وَ لَمْ یَصْبِرْ عَلَى الشَّدَائِدِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ= هر کس بهشت را از خدا بخواهد، اما صبر بر سختیها ندارد، خودش را مسخره کرده است.
حیات مسخره ی نوع پنجم
«مَنْ تَعَوَّذَ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ وَ لَمْ یَتْرُكْ شَهَوَاتِ الدُّنْیَا فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ= آدمی که به خدا پناه میبرد از جهنم، اما شهوت های دنیایی را حاضر نیست ترک کند، خودش را مسخره کرده است.
حیات مسخره ی نوع ششم
«مَنْ ذَكَرَ الْمَوْتَ وَ لَمْ یَسْتَعِدَّ لَهُ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِه= آدمی که مرگ را یاد میکند، اما خودش را برای آن آماده نمی کند، خودش را مسخره کرده است». یعنی کسی که تولدش به دنیای بعدی را یاد میکند، ولی برای آن آماده نیست، خودش را مسخره کرده است. الان تا میگوییم تولد، فقط سیسمونی به یادمان می آید. سیسمونی یعنی چه؟ یعنی آمادگی. میگوییم باید مراقبت های لازم را انجام دهیم و پیش پزشک برویم و عکس و سونوگرافی بگیریم. این آماده نیست. هر کس که یاد مرگ را میکند و برای مرگ و تولد به دنیای بعدی آمادگی ندارد، تا میگویند سرطان داری، قبل از آن که از سرطان بمیرد، سکته میکند و میمیرد. افسرده میشود با اینکه سرطان داری و میمیری یعنی داری میروی به رحمت خدا و بهشت و پیش خانواده آسمانیات میروی. اما این آدم چون آمادگی ندارد، اصلاً خوشش نمیآید از کلمه مرگ و تولد.
حیات مسخره ی نوع هفتم
آخرین مورد از انواع حیات مسخره را بعدا در زمان اردو ان شاالله توضیح میدهیم. امسال اگر اردو برقرار بشود و بگذارند، این حدیث شریف را داریم که می فرماید: «مَنْ ذَكَرَ اللَّهَ وَ لَمْ یَشتَقْ إِلَى لِقَائِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ= اگر کسی یاد خدا بکند، اما مشتاق ملاقات خدا نباشد، این آدم خودش را مسخره کرده است». می فرماید برای ملاقات خدا اشتیاقی نداشته باشد، خودش را مسخره کرده است. در بعضی از نسخهها به جای «لم یشتق» آن ش را برداشته اند و س گذاشته اند و ت را به ب تبدیل کرده اند و شده «وَ لَمْ یَسْتَبِقْ إِلَى لِقَائِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ= و برای ملاقات با خدا مسابقه نمی دهد». یعنی در نسخههای متفاوت، این روایت را دو جور ذکر کرده اند. در این دومی معنا این می شود که هر کس یاد خدا بکند، اما «سبقت نگیرد» خودش را مسخره کرده است. این دومی کار را حساس تر کرده است. یعنی برای ملاقات با خدا باید از دیگران سبقت بگیری، نه در امور دیگر.
این دومی با آیه قرآن هم جور در میآید که می فرماید: «سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ و….=سبقت بگیرید برای مغفرت خواهی از خدا». پس کسی که هیچ سبقت نمیگیرد برای تقرب و ملاقات خدا و اصلاً مسابقه ای نگذاشته و در مسابقه قرب و ملاقات خدا شرکت نمیکند، این هم خودش را مسخره کرده است.
استاد محمد شجاعی
۷ نوع «حیات مسخره» از نظر امام رضا ع کدام است؟4
حیات مسخره ی نوع سوم
به رغم داشتن دور اندیشی، باید از آفت ها نیز پرهیز نمود. حضرت می فرماید: «وَ مَنِ اسْتَحْزَمَ وَ لَمْ یَحْذَرْ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ= کسی که دوراندیشی میکند، اما پرهیزهای لازم را ندارد، خودش را مسخره کرده است». آدمی که دور اندیشی دارد و میخواهد احتیاط بکند، اما واقعاً پرهیز ندارد و از آفت ها برحذر نیست، این خودش را مسخره کرده است.
مثلا کسی میگوید: من میخواهم زنده بمانم و کار کنم و به درآمد و زندگی مناسبی برسم؛ اما بعد می بینیم که این آدم برای ارتباطاتش اصلاً قوانین کرونا را رعایت نمیکند. خب وقتی رعایت نکنی «وَ لَمْ یَحْذَرْ» و پرهیز نداشته باشی و از آفت ها برحذر نباشی، خودت را مسخره کرده ای.
نمونه ی این پرهیز، در بخش جسمی، مساله ی کرونا است. شوخی گرفتن ویروس کرونا نتیجه اش همین میشود که ما کشتههایمان به این تعداد بالا رسیده است. میخواهیم دوراندیشی و آیندهنگری بکنیم، اما چون پرهیز نداریم، میبینیم ما الآن بیش از ۱۳ هزار نفر از عزیزانمان در کشور در این ۴ ماه از دنیا رفته اند. خیلی از اینها پدر، پدربزرگ، مادربزرگ، مادر، همسر، خواهر، برادر و فرزند بوده اند. حالا که کار رسیده به جایی که این بیماری، بچههای کوچک را هم دارد میکشد.
در بخش های غیر جسمی نیز می بینیم که کسی دوراندیشی دارد، اما از آفتها پرهیز ندارد. مثلاً روی ازدواجش با کسی حساب کرده که به او میرسد، اما روابطش را با افراد تنظیم نمیکند. یعنی میآید رفیق ها و فامیل هایی را انتخاب میکند که ورود اینها به خانواده من و ارتباط اینها با همسر و فرزندان من، زندگی من را متلاشی میکند. این آدم پرهیز نداشته است. با اینها مسافرت میرود و اینها را به خانه اش دعوت میکند و به خانه اینها میرود و این رفت آمدها و مهمانی ها برقرار است، اما از آدم های فتنهانگیز و وحشتناک برحذر نیست و پرهیز نمی کند. خب بعد مصیبت همان مصیبت است. وقتی که کسی رفیق های بد انتخاب میکند، چطور میخواهد مسیر موفقیت را طی کند؟ وقتی که افرادی را انتخاب میکند که طبیعتگرا هستند و اصلاً فطرتگرا نیستند که به او نگاه انسانی داشته باشند، نتیجه اش معلوم است که چه خواهد شد. هیچ دوتا طبیعتگرایی نمیتوانند به همدیگر نگاه انسانی داشته باشند. نگاهها خودخواهانه و سودجویانه است و بعدا می بینی که به موقع، طرف سر تو را زیر آب میکند به خاطر منافع خودش. وقتی تو میخواهی خوشبخت باشی و دختری را انتخاب میکنی که اصلاً این دختر نگاه انسانی به خودش ندارد، چطور میتواند تو را به بلندای ابدیت دوست داشته باشد؟ نزد مشاوره میرود و مشاور میگوید: اصلاً این دختر به درد تو نمیخورد. شما عشق تان و رابطهتان به ۶ ماه هم نمیکشد. وقتی که شخص، کسی را انتخاب میکند که نمیتواند تا بهشت و قیامت با او بیاید، چطوری میتواند با او زندگی موفقی داشته باشی؟ خواستگاری آمده و میگوید پسر خوبی است، میگویم حالا این خواستگاری که آمده چطور است؟ میگوید خوب است. پسر خوبی است. مادرش هم میگوید خوب است. پدرش هم میگوید خوب است. میگویم خوب است یعنی چه؟ میگوید خیلی از مشکلاتی که جوانها دارند ندارد. مثلاً معتاد و سیگاری نیست. ببینید که چقدر بدپسندی شده که یک کسی وقتی میخواهد بگوید پسری خوب است، ملاکش این است که می گوید: معتاد نیست، سیگار نمیکشد، اخلاقش خوب است. میگویم دیگر چی؟ میگوید فقط نماز نمیخواند. میگویم حالا آیا راجع به چیزهای دیگر سؤال کردی؟ میگوید گفته گهگاهی من مشروب میخورم. البته مشروبخور نیستم. فقط یک موقع هایی مشروب میخورم. میگویم محل کارش رفتی که در آنجا بسنجی چطوری است؟ میگوید با همه خانم هایی که در محل کارش هستند، دست میدهد و روبوسی میکند. از این آدم چه میخواهد در بیاید؟ تازه این میگوید خوب است. پس بد چیست؟ میگوید نماز که نمیخواهد و آن همه مشکلات دینی هم دارد. معلوم می شود که این آدم اصلاً نگاه معنوی ندارد. در حالی که در اسلام داریم که مستحب است با کسی که نمازش را به جماعت نمیخواند، ازدواج نکنید. نه نماز میخواند، بلکه می فرماید نمازش را به جماعت نمیخواند.
وقتی که حرف از ازدواج میشود، یک آینده خیلی قشنگی را طراحی میکند خیلی رمانتیک برای بچهها، ولی اصلاً به بچه نمیرسد، یا به بچه اول یا اگر هم برسد، همان جا کار خراب است. اصلاً این مرد یا زن زندانش میشود همین. پس باید در انتخابت دقت و از خیلی امور پرهیز کنی. یعنی آدمی که اهل پرهیز و مراقبت نیست، نمیتواند آینده ی بزرگی داشته باشد.
امام عسکری (علیه السّلام) میفرماید که نماز شب مرکبی است که بدون آن، شما به آسمان نمیرسید. حالا اگر کسی میخواهد موفقیت در نماز شب داشته باشد، باید حداقل سه شب، دوشب، چهار شب در هفته نماز شب بخواند تا بتواند پروازی بکند. اما میبینی که این آدم پرهیز ندارد و تازه میخواهد ساعت 11 شب شام بخورد، آن هم تا خرخره. خب او موفق به نماز شب نمی شود. یا از عواملی که باعث میشوند انسان از نماز محروم بشود از آنها پرهیز ندارد. اینها قساوت و مشکلات و گرفتاری میآورد و این آدم اصلاً نمیتواند اوج بگیرد. در هر جنبهای همینطور است که اگر پرهیز نداشته باشیم، موفق نمی شویم. مثلا در جنبه علمی هم همینطور است. کسی میخواهد موفقیت در کنکور داشته باشد، اما شرایطش را رعایت نمیکند. بعد میگوید من الان 3 ـ 4 سال است که پشت کنکور مانده ام. حضرت میفرماید اگر کسی آیندهنگری و دوراندیشی و برنامهریزی بلندمدت دارد، اما از آفت هایش پرهیز نمیکند، این خودش را مسخره کرده است. اگر تو میخواهی برنامهریزی بلندمدت بکنی. بچه تو قرار است در آینده یک آدمی بشود که اذیتت نکند و فساد نداشته باشد و خون به دلت نکند، اما تو ماهواره گرفته ای و به خانه آورده ای، این چطور دوراندیشی است؟! تو با آدم هایی که بدآموزی برای دختر و پسر و ناموست دارند، داری رفت و آمد میکنی. این چطور دوراندیشی است؟! بعد میخواهی این بچهها بعداً برای تو مایه خیر و برکت باشند؟ وقتی که دانشگاه بدی برایش انتخاب کردی، یا در انتخاب رشته کمکش نکردی که به او جهتدهی بدهی، یک رشتهای را انتخاب کرده که این رشته همان قبر این بچه میشود و این بچه را کاملا فاسد میکند، این چطور دور اندیشی است؟
در حالی که رشتهها انسان را میسازند و روح انسان را شکل میدهند، باید دید با کدام رشته فرزندت به دانشگاه می رود؟ گاهی می بینیم خانمی که برد فکری بلندی دارد و میتواند تا آسمان پرواز کند، رشته ای را انتخاب میکند که تمام بال و پرش چیده میشود. حالا فقط مشکلی نیست که نمیتواند پرواز کند، روحیهاش نیز خراب میشود. وقتی تو به بچهات کمک نمیکنی که یک رشته مناسب انتخاب کند، باید نتیجه ی بد انتخابت را ببینی. گاهی می بینیم کسی اندیشههایش خیلی بلند است، ولی رشتهای که انتخاب کرده، تمام بال و پرش را میچیند. تو چطوری میتوانی با این شغل و رشته و ازدواجی که کردی و با این منطقهای که برای زندگی انتخاب کردی، موفق باشی؟ می بینیم که اصلاً محلی که برای زندگی انتخاب کرده، پرهیز در آن نیست. یک محلهای را انتخاب کرده که بال و پرش چیده میشود و نمیتواند اوج بگیرد. آن محل، غنای فطری ندارد که این را بلند کند. محل زندگی است، ولی همی محله، زندانش میشود. پس دقت کنید. زیرا انتخاب هایمان خیلی مهم است.
ادامه دارد…
۷ نوع «حیات مسخره» از نظر امام رضا ع کدام است؟3
حضرت میفرماید: کسانی که از غیر طریق اجلی که خدا مشخص کرده میمیرند، بیشتر از کسانی هستند که با اجل طبیعیشان میمیرند. چون خودشان مرگ را انتخاب میکنند. روش ها و سبک زندگی را انتخاب میکنند که قبل از اینکه اجلی که خدا مشخص کرده برسد، میمیرند. پس خودت مسیر را انتخاب کرده ای. قضا و قدر اینطور نیست که خدا آنجا نشسته و نوشته این شوهر کند یا نکند، این مریض بشود یا نشود، این بچهدار شود یا نشود، قضا و قدر این نیست. قضا و قدر یعنی نتیجه و انتخاب سبک زندگی خودت. «قدر» همان انتخاب خودت است. «قضا» هم نتیجه ی انتخابت است. در فیزیک به آن «عمل و عکسالعمل» میگوییم. در فلسفه به آن «علت و معلول» میگوییم. یعنی یک قانون وجود دارد که اگر تو قدرهای مناسب را شناسایی و انتخاب کنی، قضاهای خوبی هم گیرت میآید. یعنی انتخاب خوب و درست، نتیجه ی خوب و درستی در پی دارد. بنابراین، اینکه میگویند خواست خدا بوده که این بمیرد؛ خواست خدا بوده که این بچه ناقص به دنیا بیاید، نادرست است. آیا خدا میخواهد یک بچه ناقص به دنیا بیاید؟ اصلا چنین چیزی درست نیست.
پس ما باید برای فهم موفقیت، خیلی از قوانین را بفهمیم. یکی از آنها این است که بدانیم همه چیز ریاضی است و همه چیز «قضا و قدری» یا «عِلّیّ و معلولی» یا «عمل و عکسالعملی» است. در هر کاری باید فرمول هایش را بشناسیم. حضرت میفرماید: کسی قرار است سه سال عمر کند و سه سال دیگر قرار است بمیرد، ولی این آدم میرود با فامیل هایش ارتباط خوبی برقرار میکند و صلهارحام میکند و خداوند به خاطر اینکه به فامیل هایش رسیدگی کرده، عمرش را 30 سال قرار میدهد؛ اماکسی قرار است 30 سال زندگی کند، میرود رابطهاش را با پدر و مادر و رحم و خویشاوندانش قطع میکند و خداوند برکت را از عمر او برمیدارد. اینها قانون است و باید آنها را بشناسیم و عمل کنیم تا پشیمانی در زندگی نداشته باشیم. من ده ها نفر از افراد را سراغ دارم که پیش من آمدند و گفتند: سرطان داریم و دکتر جواب مان کرده است. یعنی دارد به آن طرف میرود. محدود شاید در حد 4 ـ 5 نفر من سراغ دارم که واقعاً وقتی دکتر جواب شان کرده از دنیا رفتهاند. من به آنها میگویم که شما بیایید این قوانین را رعایت کنید، خواهید دید که زنده خواهید ماند. ما اصلاً قوانین طول عمر داریم. قوانین سلامت و شادی داریم. اینها را رعایت کنید تا به نتایجش هم برسید. من به چشم خودم بارها دیدهام افرادی را که دکتر جوابشان کرده و قرار است بمیرند؛ اما اینها دست به انتخاب های قشنگی زدند و بعد طول عمر پیدا کردند و سرطان آنها را از بین نبرد و بیماریشان خوب شد. در مقابل، آدم هایی هم داشتیم که مغرورانه حاضر به رعایت قوانین نشدند و مغلوب سرطان شدند و مردند. مثل همه کسانی که مغرورانه فکر میکردند کرونا نمیگیرند و نمیمیرند، اما مردند. شما دیشب تلویزیون را نگاه کردید که خبرنگار مصاحبه میکند و میگوید شما چرا ماسک نمیزنید؟ میگوید من کرونا نمیگیرم. خیلی راحت جلوی دوربین می گوید: من اصلاً به این حرف ها اعتقادی ندارم. خیلی ها مغرورانه فکر میکردند حالا حالاها هستند. می گوید: من درس خوانده ام، پولدار هستم و حالا میخواهم ازدواج کنم و سرمایه جمع کردم، بعد دیدیم که یک دفعه ناباورانه از دور خارج شده اند.
تجارت عبادت است، اگر هدف انسان دنیاگرایی نباشد
اگر در بخش اقتصادی میخواهی موفق بشوی، باید قوانینش را یاد بگیری. تجارت عیبی ندارد. به شرطی که هدف انسان از تجارت، دنیا گرایی نباشد. این گونه تجارت، عبادت هم هست. فرمود برکت ده قسم است 9 قسم آن در تجارت است.
کسی که میخواهد کار تجاری و اقتصادی بکند، باید قوانینش را یاد بگیرد. این برای مومن کار دنیاگرایی نیست، کار آخرتی است. زیرا اگر کسی این بخش اصلی یعنی عبادت و کار برای خدا را فعال کرده باشد، همه ۴ بخش دیگرش هم عبادت است. یعنی دیگر کار تجاری او دنیایی نیست. همه ۴بخش پایینی اش هم آخرت است. به شرطی که اول رابطهاش و مناسباتش را با غیب و آسمان واقعاً تنظیم کرده باشد و مناسباتش را با خانواده آسمانیاش و به ویژه شخص امام زمان (علیه السّلام) تنظیم کرده باشد.
تنظیم رابطه با والدین زمینی و آسمانی، اساس نیل به خیرات مادی و معنوی است
کسی که رابطهاش به عنوان فرزند، با امامی که الان زنده است و آواره و طرد شده و تنهاست، رابطه درست و امدادی باشد، باید بگوید: «وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ=نصرتم برای شما آماده است»، باید واقعاً به درد امام زمانش بخورد. اگر کسی واقعاً به درد امام زمانش نخورد و کمک امام زمانش نبود، مناسباتش با غیب قطع خواهد بود. این اصلاً ریشهاش کنده شده و این آدم اصلاً ساقط است.
اگر رابطهات با پدر زمینی ات هم قطع باشد، طول عمر و برکت عمر و برکت مالت میرود؛ چه برسد به پدر آسمانی و حقیقی. وقتی تو رابطهات با امام زمان قطع است و هیچ کمکی به او نمیکنی و هیچ فایدهای برای او نداری و بیشتر غصه به او میدهی تا شادش بکنی، اینها نشانه ی آن است که رابطه تو با آسمان قطع است. چه کمکی داری به حضرت میکنی در این آوارگی و تنهایی؟ وقتی تو رابطهات و مناسباتت با امام زمان درست برقرار نشده باشد، حالا در این ۴ تا شأن، به هر درجهای از موفقیت هم برسی، مهم نیست؛ چرا که تو شکستخورده هستی و هیچ موفقیتی برایت فایده ندارد. اما اگر کسی اول رابطهاش و مناسباتش با غیب را درست کرده و حالا میخواهد برود کار تجاری انجام بدهد و پولدار شود و میخواهد از این پول برای آخرتش و برای کمک به امام زمانش استفاده کند، عیبی ندارد. بالأخره هر وقت عاشق یک نفر هستید، باید خرجش بکنید و برایش هزینه کنید و بتوانید به او کمک کنید. پس اگر میخواهید این مسیر را بروید، باید قوانینش را یاد بگیرید. حضرت میفرماید که نیکی به پدر و مادر، عمر را طولانی میکند و ثروت را زیاد میکند و خیر و برکت میآورد. وقتی پدر و مادر زمینی ما زنده هستند، اما ما خیری برای آنها نداریم و از ما چیزی به آنها نمیرسد و کمکی برای آنها نیستیم و در کنارشان و مونس شان نیستیم و آن چیزی که آنها احتیاج دارند را برایشان تأمین نمیکنیم، خب چطوری میتوانیم خیر ببینیم؟ معصوم ع میگوید: اگر رابطه ات قطع باشد، هم برکت عمر و علم و معنویات تو از بین میرود و هم خیر نمیبینی. رسیدگی و نیکی به پدر و مادر، هم خیر و برکت میآورد و هم ثروت و سلامتی و طول عمر میآورد. این یکی از آن 500 قانونی است که برای موفقیت گفتیم.
پس اگر کسی موفقیت را میخواهد، باید تلاش کند. مثلا در جنبه بدنی می خواهی موفق شوی، باید بروی ورزش کنی. تو که الان میدانی مشکل بدنی داری و با ورزش هم واقعاً بیماریهایت برطرف میشود، باید ورزش کنی. کسی را که میبینی ورزش نمیکند و باشگاه نمیرود و فقط میخواهد دائم قرص و دارو بخورد، یا با خوردن خوب شود، این خودش را مسخره کرده است. برخی افراد میخواهند سرطان سراغشان نیاید، یا اگر سرطان دارند، برطرف شود؛ ولی حاضر نیستند باشگاه بروند و ورزش کنند. اکثر افراد نسبت به ورزش کردن تنبلی و بیحوصلگی دارند. اینها در کار بدنی جدی نیستند. برخی افراد میخواهند سرطان نگیرند، بچههایش مریض نشوند و مشکلات پیدا نکنند. مثلا در بارداری مشکل پیدا نکنند، ولی همت ندارند که رژیم غذاییشان را تنظیم کنند. به خوردن همان آشغال هایی که از جاهای دیگر میگیرند و استفاده میکنند ادامه می دهند.
به کسی که بدنش سرد است و طبعش سرد است میگویند شما نباید این خوردنی ها را بخورید، شما مثلاً غذاهایی که طبعش سرد است بخوری، بدتر میشوی. این خوابآلودگی و بیحوصلهگی و کلافگی را در تو زیاد میکند و حس های معنوی تو را از بین میبرد. اما حاضر نیست دست از آن غذاهایی که خمودگی و سستی و شُلی میآورد، بردارد. اگر مثلاً فرض بفرمایید غذاهایی که در او انرژیهای عالی، هوش و حافظه و عقلانیت و حتی معنویت ایجاد میکند، حاضر نیست از آن غذاها استفاده کند، چرا؟ چون این آدم شهوت مزه دارد و اسیر مزه است.
بعضی افراد در جنبههای ازدواج، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و جنبههایی که مربوط به شئونات حیوانی ماست میبینید که نمیخواهند بروند قوانین موفقیت را یاد بگیرند. اگر هم یاد بگیرند عمل نمیکنند. در مباحث علمی، شما یک عالم قوانین موفقیت دارید. در این دورهای که گذاشتیم و سیدیاش هست، می توانید بگیرید و استفاده کنید. مثلا بحث «آداب تعلیم و تعلم» 40 ساعت است. شما اگر این آداب را بلد نباشید سراغ پیغمبر بروید و پیش امام زمان هم بنشینید و شاگردی بکنید، باز شکست میخورید. مگر شاگردان امام صادق و ائمه نبودند؟ مگر امام صادق ۴ هزار شاگرد نداشت؟ چرا به قول خودش 17 نفر از آنها هم آدم نبودند؟ فرمود من 17 تا هم یار ندارم، ولی همه شاگرد امام صادق هستند و نفس امام صادق به آنها میخورد. چقدر آدمها بودند که نفس پیغمبر و امیرالمؤمنین و ائمه به آنها خورد، ولی آدم نشدند. چون آداب استفاده از نفس را ما بلد نیستیم. چقدر داشتیم انبیایی که زنهای آنها نتوانستند از آنها استفاده کنند. چندتا از زنان پیغمبر از فیض پیغمبر محروم بودند. چه بسیار داشتیم زنان پیغمبر و امام و انبیای قبلی را که نفس پیغمبر به آنها میخورد، اما کنار این اولیای الهی، آدم نشدند و رشد نکردند. چون آداب رشد را نمیدانستد که باید با این اولیای خدا، چطوری رفتار کنند. زیستن در کنار این آدم های خاص، یک قاعدهای دارد. کنار این استاد و مربی و پیغمبر و ولیّ خدا و حضرت عبدالعظیم و حضرت معصومه و امامزاده صالح و اهل بیت و امام زمان زندگی کردن، قاعده هایی دارد تا تو بتوانی به نورانیت برسی.
در اروپا مگر «ادواردو آنیلی» نبود؟ یک ایتالیایی که آن ثروت افسانهای را پدرش داشت و به او داد، اما قبول نکرد به عشق اهل بیت. چطوری او آمد و اینقدر به امام زمان نزدیک شد که امام امت پیشانی او را بوسید؟ چطوری آمد و به شهادت هم رسید؟ چقدر توفیق داشت که دوری محل زندگی، مشکلی را برای او ایجاد نکرده بود. علتش این بود که نزدیکی روحی داشت. یکی هم هست که نزدیک یک ولی خداست و مثلا شوهر، زن، بچه، شاگرد، دوست، فامیل اوست، اما نمیتواند از او استفاده کند. چون ادب ارتباط با این ولیّ خدا یا این استاد و مربی را بلد نیست و به جای اینکه کنار او نورانی بشود، نار جمع میکند. دائماً این کنار این پدر عالِم و شوهر عالِم نار جمع میکند و دور میشود. چطور پیامبر فرمود «أزهد الناس فی العالم أهله و جیرانه= بیرغبتترین مردم در کنار یک عالِم، خانواده و همسایهاش هستند». چرا اینطور است؟ برای اینکه ادب این ارتباط را بلد نیست و درحالی که در کنار این عالم هست، دلش تاریک میشود.
ادامه دارد…