?افراد از نظر هوش، فهم، استعداد و حافظه با یكدیگر اختلاف دارند.
?انسانهای رشید از حافظه ی خود بهره برداری صحیح می كنند،
ولی آدمهای غیر رشید ممكن است حافظه ی بسیار نیرومندی نیز داشته باشند اما نتوانند از آن استفاده كنند.
? آدم غیر رشید تصور می كند حافظه یك انبار است، انباری كه باید دائماً آن را پر كند؛ هر چه پیدا كرد آنجا پرت كند، عیناً مانند انبار یك خانه كه احیاناً وارد می شوی می بینی یك تكّه حلبی، یك قطعه فلز، یك میز شكسته، یك صندلی شكسته در آنجا افتاده است.
?امّا آدمی كه رشید باشد، در بهره برداری از حافظه ی خود دقّت می كند؛ اوّلین كاری كه انجام می دهد عمل انتخاب است؛ یعنی حافظه ی خود را مقدّس می شمارد، حاضر نیست هر چه شد در آن سرازیر كند؛ حساب می كند كه دانستن چه چیزهایی برای او مفید است و چه چیزهایی بی فایده است؛ مفیدها را درجه بندی می كند و مفیدترها را انتخاب می كند، سپس آنها را به حافظه ی خویش می سپارد آنچنان كه امانتی را به امینی می سپارد؛ در خود سپردن دقّت می كند، یعنی واقعاً و به طور دقیق و روشن آن را واردذهن می كند و سپس تحویل حافظه می دهد.
➕مثلاً كتابی را مطالعه می كند؛ یك بار می خواند (انسان كتاب را بار اول به قصد لذّت می خواند. در این صورت نمی تواند در مورد مطالب كتاب، حساب و قضاوت كند) ؛ دور دوم می خواند (حتّی قوی ترین حافظه ها نیازمند است كه یك كتاب مفید را لااقل دو بار پشت سر هم بخواند) ؛ پس از آن، مطالب را تجزیه و تحلیل و دسته بندی می كند و هر مطلبی را با توجّه به اینكه از چه دسته مطالب است به حافظه می سپارد.
➕بعد كوشش می كند كه كتاب دیگری را در دستور مطالعه قرار دهد كه در موضوع كتاب پیشین است، و حتّی الامكان تا از موضوعی فارغ نشده است و در حافظه به صورت روشن و منظّم نسپرده است وارد موضوع دیگر نشود. اشتباه است اگر انسان یك كتاب را مانند یك سرگرمی مطالعه كند و قبل از آنكه مطالب كتاب درست جذب ذهن شده باشد و ذهن فرصت تجزیه و تحلیل پیدا كرده باشد به كتاب دیگر و موضوع دیگر بپردازد؛ امروز كتب تاریخی، فردا روان شناسی و پس فردا مثلاً كتب مذهبی مطالعه كند، همه مخلوط می شوند و حكم انباری بی نظم را پیدا می كند.
?انسان رشید كتابها و مطالبی را كه برای خود لازم می داند، جمع می كند، آنها را مكرّراً مطالعه و دسته بندی و سپس خلاصه می كند. خلاصه را یادداشت و به حافظه ی خود می سپارد؛ بعد به موضوع دیگر می پردازد.
➕چنین فردی اگر حافظه اش ضعیف هم باشد از آن حدّ اكثر استفاده را می كند و مثل كسی می شود كه كتابخانه ی منظّمی با قفسه های مرتب دارد، كتابخانه ای كه هر قفسه اش به كتابهای معیّنی در رشته ی خاص مربوط می شود به طوری كه هر كتابی را كه بخواهد فوراً دست می گذارد روی آن و آن را می یابد؛ امّا اگر غیر از این باشد همانند آدمی است كه كتابخانه ای با هزارها كتاب داشته باشد امّا كتابها را روی یكدیگر ریخته است؛ هر وقت كتابی را بخواهد دو ساعت باید دنبالش بگردد تا پیدا كند.
➕این بود مثالی از مدیریّت صحیح و ناصحیح در مورد بهره برداری از یكی از قوای هوشی و عقلانی انسان.
♦منبع:مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 316
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات