ذوق زدگی، حاکی از یک نوع وابستگی است. یک نوع سنخیت است. یک نوع معشوق بودن است و این هم اصلا چیز خوبی نیست. اگر کسی واقعا برای چیزی که از دستش میرود، غصه نخورد، همیشه شاد است و آرامش دارد. اصلا برایش مهم نیست یک چیزی را از دست بدهد. چون میداند که اگر به دست آورده، الحمد لله خدا داده و هدیه است و من از آن استفاده میکنم. هر وقت خدا گفت به من بده، میدهم. چون مال خودش بوده. باید بدهی. ناراحتی ندارد. بچه ام بوده، شوهرم بوده، زنم بوده، سلامتی بوده، خانه مان را گرفته، الان مستأجر شدیم، ماشین مان را گرفت، عیبی ندارد، همه اش مال خداست. وقتی همه چیز مال خداست، من غصه چه را بخورم؟ من خودم مال خدا هستم.
اشتباه ما هم همین است که ما خودمان را یکطرف حساب میکنیم و خدا را هم طرف دیگر. همه بدبختیهای آدم از اینجا شروع میشود که فکر نمیکند خدا پیشش هست و در بغل خدا و مال خداست. فکر میکند یک آدمی است یکطرف و یک خدایی هم هست آنطرف آسمانها و یک چیزهایی به ما داده و حالا میخواهد از ما بگیرد. در حالی که خود ما هم مال خدا هستیم و قرار است پیش او برگردیم. ولی ما چون خود حیوانی را میشناسیم نمیفهمیم. این نفهمیدن ما خیلی کار دستمان میدهد. نفهمیدن باعث میشود انسان در دنیا غصه های الکی زیاد بخورد. یکی از عذابهای آدم در روز قیامت، نه روز قیامت، بلکه از همان لحظه ای که میمیرد، میبیند که چقدر بیخود 70 سال غصه خورده و چقدر بیخود اعصابش خرد بوده، چقدر بیخود داد زده و گریه کرده و دعوا راه انداخته. اصلا خیلی بیخود زندگی کرده در حالی که از زندگی اش میتوانست خیلی لذت ببرد. میفرماید: یک عالم از عذابهای قبر برای این است که تو بیخود در دنیا عذاب کشیدی.
مولانا میگوید، طرف شب ها از ترس مامورین در زمینش خانه میساخت. روزها چون میترسید مأمورها او را نگذارند، این کار را نمیکرد. بعد از اینکه ساختن خانه اش تمام شد، یک روز آمد که خانه اش را ببیند، دید که همه زمین همسایه را آباد کرده و در آن جا ساختمان ساخته. ما همیشه اینطوری هستیم. ما هم در زمین همسایه کار میکنیم. همسایه کیست؟ بخش حیوانی ما است. بخش زنانگی، بخش مردانگی، بخش جنسی، بخش طبیعی، الان فقط این را آباد میکنیم. وقتی به آن طرف میرویم، میبینیم که ما اصلاً هیچ چیز برای آنجا آباد نکردهایم. نه سرمایهای و نه ساختمانی…
استاد محمد شجاعی/سایت منتظران منجی
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات