حسود، حسرت محبت دارد؛ تا جایی که برای محبوب شدن، حاضر است تن به هر کار زشتی بدهد.
لازم نیست ما خودمان را با انسان های دیگرارضاء کنیم؛ ما بالاتر از این ها را داریم. اگر آدم عاشق کسی بشود که به حقیقت انسان را دوست دارد و معامله گر نیست، اساساً هیچ احتیاجی به محبت و عاطفه ورزی دیگران ندارد، کاملا قدرتمند و سرشار خواهد بود. باید برسیم به جایی که بگوییم:
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود
اما وقتی خدا را کنار گذاشتی با همگان هم به سر نمی شود، مجبور هستی سر راه خیلی ها ذلیل و ذبح شوی و درنهایت گدا و بدبخت هستی.
شما نگاه کنید در حادثه ی کربلا چه کسی موقعیتی بدتر از حضرت زینب(سلام الله علیها) و سید الشهدا(علیه السلام) را دارد؟ غریبانه به کربلا می آیند، آنها را محاصره می کنند و آب را به رویشان می بندند و جلوی چشمان مبارک حضرت زینب(سلام الله علیها)، عزیزانش را تکه تکه می کنند و به تعبیر امام زمان(علیه السلام)،مانند گرگ های خونخوار به زنان و کودکان حمله می کنند و به ضرب تازیانه به اسارتشان می گیرند؛ بعد هم با کتک وارد مجلس یزیدشان می کنند؛ با تمام این مصیبت ها، وقتی یزید می گوید: «دیدی خدا با شما چه کرد؟» حضرت زینب (سلام الله علیها) می فرماید: «ما رایت الا جمیلا= جز زیبایی چیزی ندیدم». همه اینها برای ما عزت و شرافت بود. هر کس لیاقت اینطور قربانی کردن برای خدا را ندارد. آنجا یزید در اوج قدرت ، خوار و ذلیل می شود و اینجا حضرت زینب در اسارت، عزیز و قدرتمند.
امروز به اکثریت اهل تسنن نگاه کنید! آنها چه کسی را دارند؟ قبر عمر و معاویه کجاست؟ یزید و شمر و ابن زیاد کجایند؟
آنگاه ما در اقلیت شیعه چه کسانی را داریم؟ حسین(علیه السلام) می شود مشهورترین شخصیت جهانی که در تمام دنیا برایش دسته های عزاداری راه می افتد. چه کسی فکر می کرد امام حسین(علیه السلام) این طور بزرگ شود که مسیحی، یهودی، کمونیست و…برایش گریه کند. این عزت است که در پایگاه کفرو مرکز سلطنت معاویه در دمشق، حضرت زینب دارد سلطنت می کند.
نتیجه این می شود که انسان باید با مرکز عزت و شرافت و با کانون شادی و دارایی در پیوند باشد، تا همیشه عزیز باشد و در مقابل دارایی های مادی و معنوی دیگران احساس کوچکی نکند. اگر بفهمیم که خدا ما را دوست دارد و امام زمان پدر حقیقی ماست، آن وقت به یک عاطفه ی بینهایت وصل می شویم و به محبت دیگران که هزار و یک جور طمع و توقع به دنبال دارد، هیچ احتیاجی نخواهیم داشت.
جرا حضرت فرمود:«متضاعف السیئات= حسود گناهانش دو برابر است؟». چون دائماً در پی ضربه زدن به دیگران است و دائما برای خودش تولید گناه می کند.
«الحسود لا خله له=حسود هیج رفیقی ندارد»: حسود به دو دلیل تنهاست:
1- اگر رفیقش را در حال رشد ببیند، با او دشمن می شود 2- شخص حسود محبوب نیست و کسی او را دوست ندارد.
«الحسود لایسود = حسود به سیادت و آقایی نمی رسد». یعنی حسود با حسادتش برکسی برتری نمی یابد؛ اگر هم به رشد و محبوبیتی در جامعه برسد، موقتی بوده و در نهایت، ذلیل و منفور می شود.
پس سعی نکنید به زور خودتان را محبوب دیگران کنید. بگذارید عزت و آبرو را خدا بدهد. «لَئِن شَکَرتُم۟ لَأَزی۟دَنَّکُم= اگر شکرگذاری کنید، نعمت خود را بر شما خواهم افزود». زیرا العزة لله و لرسوله وللمنومنین= عزت مال خدا و رسول خدا و مؤمنین است».
سؤال: در برخورد با حسود چه کار کنیم؟
پاسخ: برای این که از صراط مستقیم خارج نشویم، نباید با او مقابله به مثل کنیم؛ گاهی همان ضربه زدن ها، تهمت ها و آزارهای حسود در حق ما، سبب رشد و ترقی ما می شود.
ادامه بحث در پست های بعدی با موضوع حسادت..
نظر از: اویس قرنی [بازدید کننده]
تلنگرخوبی
حسود درحسرت محبت
پاسخ از: راحیل [عضو]
ادامه مباحث حسادت را در موضوعحسادت دنبال فرمایید حتما مفید خواهد بود
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات