⛔خامنه ای تویی؟؟!!!
? خاطرات رهبر انقلاب از زندان ساواک؛ «بازجو پرسید: خامنهای تویی؟!»
? خاطرات رهبر انقلاب از زندان ساواک؛ «بازجو پرسید: خامنهای تویی؟!»
11- اگر براي هگل، تاريخِ تفکر، ظهورِ تدريجي روحِ مطلق است، براي هيدگر، اين تاريخ، استتار «وجود» و فراموشي آن است و براي رهايي از نيهيليسم، رجوع به «وجود» کارساز است، در عين عبور از تفکر متافيزيکي و همداستانشدن با نداي وجود.
زيرا خدايي که همچون ارزش انديشيده شود، حتي اگر متعاليترين ارزش هم باشد، خدا نيست. خدا را بايد در مظهري روشن يعني آينهای که محل ظهور وجود است بيابيم، يعني در آينهاي که ما در دفاع مقدسِ خود با آن روبهرو شديم، يعني در آينهاي که در تشييع پيکر شهيد مقاومت حاج قاسم سليماني روبهرو گشتيم.
#استاد_طاهر_زاده
#انقلاب_اسلامی_و_جهان_گمشده
10- سير نيهيليسم در آغاز قرن بيستم با فرديت و آزادي شخصي و با انکار هر آرمان ارزشي، شروع شد و با انکار هر سازماني که مانع شکفتگي آزادي بيحدّ فرد بود.
بعد از جنگ جهاني اول، نيهيليسم تغيير ماهيت داد به بياساسبودنِ فرديت و پوچي آرمانهاي شخصي و توجه به نظامهاي کلّي در وجوه گوناگونِ دولت ملت و محو فرديت در کلّيت آرمانهاي جمعي. نسل بعد از جنگ جهاني دوم از نظامهاي کلّي نااميد شد و به غير واقعيبودنِ هر واقعيت و از همپاشيدنِ آخرين پيوندهاي آرماني و نفي ارزشها رسيد.
در چنين وضعي انسان خود را پايبندِ هيچچيز نميداند و بيخيال زندگي ميکند، با گذرانِ لحظات بيفرجام. انسان در اين دوران نه به خدا ايمان دارد و نه به کفر، و از بحث در بارهي اين مفاهيم هم بيزار است. نه نيکي برايش معنا دارد و نه بدي، نه خوشبين است و نه بدبين. در چنين وضعي شک نيز بيمورد است، همهچيز پوچ است. مرگِ انسان و پيرو آن مرگ هنر به ميان ميآيد. ضدّ همهچيز بودن و بيهودگي محض. رهايي را در انفجارِ بيبند و بار اميال خود ميجويد تا به نحوي از زنداني که خود ساخته است، بگريزد.
در اين فضا فقط راهي رهاييبخش است که زندگي و مرگ را درست معني کرده باشد و زندگي را منحصر در هويت فردي که شروع نيهيليسم است، نپندارد. آيا در اين تاريخ راهی رهائيبخش از اين بحران جز با نظر به جهاني که تاريخ انقلاب اسلامي مأمور تحقق آن است وجود دارد؟ هرچند هنوز اين جهان به ظهور نيامده باشد.
#انقلاب_اسلامی_و_جهان_گمشده
#استاد_طاهرزاده
۹- غربزدگي؛ جهل به ماهيت تفکر غربي است، جهلي که به بيگانگي از خود ميانجامد و حالتِ «نه آن و نه اين» را پديد ميآورد که در آن صورت، انسان نه به کانون تفکر غربي راه دارد، و نه به خاطرهي قومي خود. و انقلاب اسلامي راهي است تا ما را از اين سرگرداني برهاند تا در بستر خاطرهي قومي و سنت ديني خود، زندگي خود را به معناي امروزين آن شکل دهيم.
#انقلاب_اسلامی_و_جهان_گمشده
#استاد_طاهرزاده
۸- جهان در دو قرن اخير با هويت غربي شکل گرفت و جهان غير غربي نتوانست بر اساس داشتههاي خود در مقابل غرب بر آن داشتهها تکيه کند. نه چين توانست و نه هند، و نه مائو و نه گاندي. زيرا مائو بر دنياييبودنِ چين تأکيد کرد و در نتيجه سراسر غربي شد و گاندي بر معنويماندنِ هند اصرار ورزيد؛ در حاليکه بشرِ اين تاريخ، طاقت آن نوع معنويت را که دوري از دنيا بود، نداشت، ولي امام خميني«رضواناللّهتعاليعليه» به کمک آموزههاي وَحياني، به يک معنا راهي ميانه را در پيش گرفت و انقلاب اسلامي را به ميان آورد و با توجه به راهي که امام خميني«رضواناللّهتعاليعليه» به ميان آورد، انقلاب اسلامي استعداد آن را دارد که با حفظ هويتِ شيعيِ خود در دنياي جديد بماند و چنين راهي را به بشر امروز نشان دهد تا بشر جواب تشنهکامي خود را بگيرد و در نتیجه نه گرفتار غربزدگي شود و نه به اسم معنويتگرايي، از زندگي باز بماند. اين يعني جهاني بين دو جهان که جهان گمشدهي امروز ما است.
#انقلاب_اسلامی_و_جهان_گمشده
#استاد_طاهرزاده