عايشه مي گويد من حسادت مي ورزيدم وقتي مي ديدم سالها بعد از رحلت خديجه(س) رسول خدا(ص) دوستان او را احترام مي کرد، کم تر مي شد که رسول خدا(ص) عبايشان را زير پاي کسي بيندازند، اما به عشق خديجه عبا را زير پاي دوستان خديجه مي انداختند و همواره از او ياد مي کردند. به طوري که يک روز گفتم «به جاي او که سالخورده بود خداوند زن جواني به تو داده» پيامبر(ص) با شنيدن اين سخن سخت خشمگين شد، و فرمود: چگونه اين سخن را گفتي؟ سوگند به خدا، خديجه هنگامي به من ايمان آورد که همه مردم کافر بودند، مرا هنگامي تصديق نمود که همه تکذيب مي کردند»/.بحارالأنوار، ج 16، ص 12.
منظور عرضم آن است که وقتي زن در جاي خود قرار گيرد وفاداري مرد به حقيقت، با وفاداري او به همسرش در يک راستا قرار مي گيرد.
اين وفاداري تا آنجا بود که اَنَس بن مالک مي گويد: «وقتي براي پيامبر(ص) هديه مي آوردند مي فرمود: اين هديه را به خانه فلان بانو ببريد، زيرا او دوست خديجه(س) بود و به خديجه(س) علاقه داشت»./مستدرک سفينة البحار، ج 2، ص 217
زن چهره ي اسم رحمت حق است و رحمت حق هميشه واسعه است، همين که شما از خدا چيزي بخواهيد او جواب مي دهد. اگر زن متوجه باشد که مظهر چنين اسمي است و خداوند از طريق اسم رحمان با او مرتبط است، بر اساس همان صفت با همسر و فرزندانش برخورد مي کند و جنبه رحماني خود را تقويت مي نمايد و به راحتي آماده پذيرش تمنّاي مرد مي باشد. رحماني بودن خداوند به اين معناست که خداوند تقاضاي بندگانش را ردّ نمي کند، مظهر اين اسم به نحو خاص، زنان هستند که اگر شرايط طبيعي خود را حفظ کنند، روحيه «خدمت» بر قلب و روان آن ها غلبه پيدا مي کند و در اين رابطه بيشتر احساس بقاء و وجود در خود مي کنند، رحمةٌللعالمين بودن با تکبر نمي خواند.
تکبر يعني حذف طرف مقابل و امکان بروز را از او سلب کردن، در صورتي که زنان در جان خود طالب ايجاد شرايطي هستند که زمينه بروز ديگران فراهم گردد، هويت زن، حفظ اين روحيه است و با پذيرفتن تقاضاهاي منطقي همسرش جنبه هاي بالقوه اين روحيه بالفعل مي گردد و به عنوان يک سرمايه ي قابل پسند در جان زنان نهادينه مي شود.
عمده اين است که زن جاي خود را گم نکند و بداند روحيه پذيرش تمنّاي مرد بركت بزرگي براي او به همراه دارد. آيا درست است که تقاضاهاي مرد از زن را به عنوان مسئول نظام کلي خانواده به مردسالاري تعبير کنيم ؟!
برشی از کتاب زن آنگونه که باید باشد
استاد طاهرزاده