ضعف در عمل، ناشی از ضعف در نظر و معرفت است. تا در «حکمت نظری» قوی نشوید در «حکمت عملی» قدرت پیدا نمی کنید. علت این که با دستورات اسلام درگیر هستیم، سستی و تنبلی داریم، این است که معرفت نداریم.
چقدر زنانی داریم که با حجاب کنار نمی آیند، مردانی که با احکام شرعی کنار نمی آیند، آنها با روزه، حج، حق الناس، انصاف، والدین، نماز، حقوق زن و شوهر و حق فرزند کنار نمی آیند.
علت این است که اعتقاد نداریم رسول خدا (ص) امام الرحمه و پیشوای خیر است. اگر معتقد باشیم که «من پیرو کسی هستم که هر جا مرا ببرد، خیر است، دیگر ننگ و عار ندارم از اعلام پیروی از او و از رعایت احکامش خجالت نمی کشم. متأسفانه بعضی ها از دستورات اسلام احساس شرم دارند. چون هنوز به یقین نرسیده اند، بینش عمیق نسبت به خیر و برکت بودن و درست بودن آیین اسلام ندارند، به باور جدی نرسیده اند، دعایشان جدی نیست، نمی توانند با باور بگویند رسول خدا این را گفته، ما هم با سربلندی و افتخار انجام می دهیم.
پیامبر ص «قائدالخیر» است؛ راه رفته و مقصد شناس است و اشتباه نمی کند؛ از پیچ و خم ها آگاه است و می تواند کاروان هستی را به سعادت برساند. البته اگر ما دستمان را از دست او بیرون بکشیم، دیگر نمی تواند برایمان قائد باشد. زیرا «قائد» یعنی کشنده. قائدالخیر یعنی کسی که ما را به سوی خیر می کشاند.
پیامبر دو قوس را طی کرده است: «فَكَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى= تا [فاصله اش] به قدر [طول] دو [انتهاى] كمان یا نزدیكتر شد» (نجم/9). تمام مسیر و پیچ و خم راه را طی کرده است. نه تنها نفس خودش، بلکه از تمام عوالم رد شده است. احاطه کامل بر مسیر «آمد» و «برگشت یا معاد» دارد. ما برای این معاد داریم که یکبار این مسیر را آمده ایم و قوس نزول را طی کرده ایم. حالا می خواهیم برگردیم. این یعنی قوس سعود.
پیامبر (ص) برای همه نفوس، میلیارد ها نسخه دارد. نفس چقدر از نظر ساختار پیچیدگی دارد. ما 8 هزار سال سابقه پزشکی داریم، ولی هنوز پزشکی نداریم که بگوید با همه ی پیچ و خم های بدن آشنایم. پیامبرص برای همه نفوس با این ساختار پیچیده فرمول دارد. ما چون با پیچیدگی های خلقت آشنا نیستیم، متوجه نیستیم، قائدالخیر کسی است که بهترین چیزها را شناسایی کرده و ما را به سوی آنها می کشد.
اسلام در اخلاق، معنویت، معامله، سیاست، همسرداری، ازدواج، رفتار با همسر، فرزند، والدین، همسرداری و همه چیز قاعده دارد، برای همین است که مسلمان خوشبخت است، سر در گمی ندارد. خیالش در زندگی راحت است.