متشابهات، در زبانی ظهور دارند که به حقایق اشاره دارد و ما را با بیکرانگیِ مفاهیم مواجه میسازند. زیرا آن زبان «عالَم امر» را در مقابل انسان میگشاید که باطن «عالَم خلق» است و به جهت وسعتی که آن عالم دارد انسان به سعهی صدر خاصی میرسد، زیرا انسان در آن حالت خود را وسیعتر از محدودهای که در عالم خلق حاضر است، احساس میکند.
زبان قرآن، زبان به ظهور آوردنِ ذات بشر است، بر عکس زبان روزمره که ذات انسان را به حجاب میبرد و ذات بشر امری است وجودی، آن هم وجودی به جامعیت همهی اسماء الهی به حکم خلیفة الله بودن او؛ پس با نظر به وجه وجودی خود و استقرار در وجود، با ابعاد متعالی قرآن که همان مظهر اسماء الهی است، رابطه برقرار میکنیم.
قرآن، حقیقتِ موجودات و آدمی را منکشف میسازد، زیرا کلام خالقِ موجودات و آدمی است. کافی است در مقابل آن گشوده بود تا در عالم به معنای واقعیِ آن حاضر شویم و معنای بودن هر موجودی را بفهمیم.
قرآن، راز است. وقتی از راز بودن قرآن غفلت کنیم به اشارات آن توجه نخواهیم کرد و در عبارات میمانیم. قرآن از آن جهت راز است که به وجه جلالیِ حضرت ربّ العالمین اشاره دارد و از این جهت راهی است گشوده، ولی به سوی جلال حق، به طوری که انسان احساس میکند
در مقابلِ او حقایقی ناشناخته به ظهور میآیند.
قرآن همواره به سوی آن کشفی اشاره دارد که رسول خدا نسبت به حضور حق در عالم پیدا کردهاند و این است معنای کشف تامّ محمّدی(ص). کشفی که آن حضرت با باطنیترین ابعاد عالم رابطه پیدا کردند.
گوشدادن به قرآن یعنی بگذاریم کلام الهی سخن خود را با ما در میان بگذارد. برای شنیدن سخنان اصیل باید گوش را از شنیدن سخنان روزمره باز داشت. باید روح خود را در برابر اشارات آن گشوده نمائیم و پذیرای انوار آن باشیم.
#زبان_قرآن
آخرین نظرات