اگر پذيرفتيد که ستم بايد باشد و اگر به حکومت جهاني توحيدي فکر نکرديد، قرآن و روايات را در خدمت توجيه حاکميت ستم قرار مي دهيد، در حالي كه بايد فراتر از عصر فکر کرد. شما ببينيد چه کساني بودند که از پيروزي انقلاب اسلامي شوکه نشدند؟ آنهايي که به بعد از انقلاب اسلامي فکر مي کردند.
من گاهي آدم هايي را مي ديدم که حسرت دورانديشي و تيزبيني آنها را مي خوردم. مثلا امثال شهيدبهشتي(رحمة الله عليه) واقعاً يک آدم هاي عجيبي بودند؛ هميشه مي دانستند که خدا براي بعد، يک ذخيره اي برايشان گذاشته است و به آن فکر مي کردند و هميشه هم مي ديديد که موفق بودند. مسئله جنگ، در ابتدا به قدري وحشتناک بود که همه مي گفتند: همه چيز رفت!
امام(رحمة الله عليه) همان شب اول - که در بيمارستان قلب بستري بودند- فرمودند: يک ديوانه اي آمده و سنگي انداخته و فرار کرده است؛ کسي که در جريان بود ولي ايمان نداشت، مي گفت: حاج آقا را نگاه کن! عراقي ها آمده اند وفرودگاه مهرآباد را هم زده و رفته اند، آقا مي گويد ديوانه اي آمده سنگي انداخته و رفته است. حالا کدامشان درست مي گفتند و مي گويند؟ آن روشنفکراني که بعد را نمي بينند و ظاهر قضيه را مي بينند و مي گفتند چيزي نماند، يا كساني كه همواره متوجه آن آيندة اميدبخش براي زندگي ديني هستند؟
اين است که نگاه به نهضت امام زمان(عج) يعني بايد هميشه به فراتر از عصر و زمانه فکر کنيم و افراد پيروز هم هميشه اين دسته از افرادند. شما ببينيد گاهي جوّ كلي مردم مي گويد که ديگر فايده ندارد، کسي ديگر به روحانيت اعتنايي نمي كند و اسلام هم رفت… . مطمئن باشيد اگر اين ها فكر خود را تغيير ندهند، در زندگي به گمراهي مي افتند؛ چون گرفتار جوّ موجود مي شوند. اما اگر کسي متوجه باشد که نه؛ جريان چيز ديگري است و فراتر از عصر، فکر کند، اين فرد چيزهاي ديگري مي بيند.
منبع:مبانی معرفتی مهدویت
آخرین نظرات