توسط راحیل در شهدا
دخترمان ۶ سالش بود و کاملا حضور پدرش را به یاد دارد. اصلا دوست نداشت اسماعیل از او دور شود. تا ۵-۶ روز که پدرش رفته بود سوریه هر چه تماس میگرفت نرگس با او صحبت نمیکرد. اسماعیل گفت راضیاش کن با من صحبت کند وقتی ناراحت است نمیتوانم درست کار کنم. من… بیشتر »
آخرین نظرات