کرونا و زمینگیرشدنِ جهان مدرن و اندیشهی حسّگرایِ پوزیتیویسم
با پدیدارشدن ویروس کرونا و زمینگیرشدنِ جهان مدرن و اندیشهی حسّگرایِ پوزیتیویسم، به خود آمدیم که باید ایمان تازهای را دنبال کنیم که آن ایمان با دعا همراه است، دعایی همراه با سلوک عقلی و نه صرفاً درک مفهومی از حقایق.
آن سلوک عقلی که در عین معرفتزایی، به بنیادی نظر دارد که از یک طرف با منشأ «وجود» و از طرف دیگر با درون انسان رابطه دارد، و به انسان نشان میدهد چه اندازه میتواند در عالم حاضر باشد.
حضوری که به جای دنبالکردنِ خود در برنامههای بیمحتوا و تهیِ غیر قابل دسترسِ دنیای مدرن و ادعاهای توسعه و سازندگی به روش مدرن، از طریق اُنس با خدا به سرنوشتی بس متعالی و معنابخش بیندیشد.
اینجاست که انسان میتواند از درون و بیرون به ملکوت وصل شود و به این تجربه برسد که تجربهی ایمانی از طریق دعا، راه مهمی است که امکان ندارد در این دنیا بتوان از آن غفلت کرد و در زندگی به نتیجه رسید.
استاداصغرطاهرزاده/لب المیزان
مباهله جمهوری اسلامی
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به سالروز مباهله و ایستادگی پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم و خاندان مطهر ایشان در مقابل جریان کفر، خطاب به جوانان انقلابی کشور، تأکید کردند:
همانگونه که در قضیهی مباهله در صدر اسلام، همهی ایمان در مقابل کفر قرار گرفته بود، امروز نیز در جمهوری اسلامی ایران، همهی ایمان در مقابل کفر قرار گرفته است و همانگونه که در آن زمان صفای معنوی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و خاندان ایشان توانست دشمن را از میدان خارج کند، امروز هم ملت ایران با اقتدار معنوی خود، دشمن را از میدان خارج خواهد کرد.
امام خامنه ای ۱۳۹۴/۷/۱۵
ازمباهله پیامبر تا مباهله درعاشورا
روز مباهله، روزی است که پیامبر مکرم اسلام، عزیزترین عناصر انسانی خود را به صحنه میآورد. نکتهی مهم در باب مباهله این است: «و انفسنا و انفسکم» در آن هست؛ «و نساءنا و نساءکم»در آن هست؛ عزیزترین انسانها را پیغمبر اکرم انتخاب میکند و به صحنه میآورد برای محاجهای که در آن باید مایز بین حق و باطل و شاخص روشنگر در معرض دید همه قرار بگیرد.
هیچ سابقه نداشته است که در راه تبلیغ دین و بیان حقیقت، پیغمبر دست عزیزان خود، فرزندان خود و دختر خود و امیرالمؤمنین را - که برادر و جانشین خود هست - بگیرد و بیاورد وسط میدان؛ استثنائی بودن روز مباهله به این شکل است. یعنی نشان دهندهی این است که بیان حقیقت، ابلاغ حقیقت، چقدر مهم است؛ میآورد به میدان با این داعیه که میگوید بیائیم مباهله کنیم؛ هر کدام بر حق بودیم، بماند، هر کدام بر خلاف حق بودیم، ریشهکن بشود با عذاب الهی.
همین قضیه در محرّم اتفاق افتاده است به شکل عملی؛ یعنی امام حسین (علیه الصّلاة و السّلام) هم برای بیان حقیقت، روشنگری در طول تاریخ، عزیزترین عزیزان خود را برمیدارد میآورد وسط میدان. امام حسین (علیهالسّلام) که میدانست حادثه چه جور تمام خواهد شد؛ زینب را آورد، همسران خود را آورد، فرزندان خود را آورد، برادران عزیز خود را آورد. اینجا هم مسئله، مسئلهی تبلیغ دین است؛ تبلیغ به معنای حقیقی کلمه؛ رساندن پیام، روشن کردن فضا؛ ابعاد مسئلهی تبلیغ را این جوری میشود فهمید که چقدر مهم است.
امام خامنه ای۱۳۸۸/۹/۲۲
بیماریهای فکری و روانی، حاصلِ تاریکی تردیدهاست
انسانِ گرفتار در غبار آلودگی و مه شک، نمیتواند جلویش را خوب ببیند. در نتیجه بیماریهای تخیلی، بیماریهای وسواس، بیماریهای فکری و روانی به سراغش میآید. یعنی جهانبینی شفافی ندارد. وقتی که بینش و عقائد درست نیست و بصیرت وجود ندارد، شخص دائماً دچار تردید است که حضرت آن را با عبارت «تاریکیهای تردید» بیان میکند که باید از عقایدش برداشته شود.
قرآن می فرماید: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ= خداوند ولی مؤمنین است و آنها را از تاریکی به سمت نور میبرد». اما این به شرطی است که تو تحت ولایت خدا قرار بگیری. یک استاد زمانی میتواند شاگرد را به مقام خود و به قدرت و توانایی خود برساند که شاگرد فقط مستمع نباشد، بلکه کاملاً تمام دستورالعمل های استاد را انجام دهد و استاد هر تمرینی داد باید همان تمرینات را انجام بدهد. اگر تمرینات انجام نشود، صرف شنیدن، مشکل ما حل نخواهد شد. پس باید عمل کنیم. یعنی اگر آن چیزی که از شخص ظهور میکند، چیز خوب و قشنگی نیست و او را گرفتار کرده، مثل افکار منفی، بدبینی و … همه به خاطر این است که آن چیز که در درون این شخص هست، چیز قدرتمندی نیست. یعنی تغذیهی او به اندازه کافی سالم و قدرتمند نبوده است.
پس برای داشتن شوق، باید اول تاریکیهای تردید را از عقائدمان دور کنیم. حضرت کلمه «فی ضَمائرهم» را میآورد، چون باید باطن را از تاریکیِ شک پاک کرد و باید نورانیتِ عقاید، جذبِ باطن شده و باور شود. اگر باور نشود و اگر جذب نشود، خروجی هم اصلاً آن چیزی که تو میخواهی نیست.
مثلاً غذایی که میخوریم باید جذبِ بدن شود. قرآن میخوانی، نماز میخوانی، مسجد میروی، چقدر از آن جذب میشود؟ اگر قرآن میخوانی و مست نمیشوی، یعنی جذب نداشته ای. وقتی میگوییم این غذا را بخور، یعنی با جان و دل بخور. شما وقتی میخواهید غذا بخورید، آیا همیشه یک غذای ساندویچی و تو راهی میخورید؟ شما الان هر کاری داشته باشید، چه در عزا باشید یا شادی، وقتی میخواهید غذا بخورید، سر سفره مینشینید و با قاشق و چنگال و با تمرکز غذایتان را میخورید. یعنی برای این کار وقت میگذارید. ما چطور میخواهیم غذای روحمان را بخوریم و میگوییم وقت نداریم، گرفتاریم، کلاس زبان داریم، کامپیوتر داریم، درس داریم، برای کارشناسی و کارشناسی ارشد امتحان دارم و … وقت نمیکنم، کار سیاسی دارم. دور بریز این حرفها را، داری دروغ میگویی.
«وَانْتَفَتْ مُخَالَجَةُ الشَّكِّ عَنْ قُلُوبِهِمْ وَسَرَائِرِهِ = و خلجان شک، از دلها و درون هایشان رخت بسته». وقتی در دست شما تیغی فرو میرود، آرامش نداری و باید آن را در بیاوری تا آرامش پیدا کنی. شک مثل تیغی است در روح و در سرائر و باطن آدم که نمیگذارد تو کار کنی و مدام بیقراری. تا یک دانه تیغ در پایت میرود، نمیتوانی خوب راه بروی. شک و تردید آدم را بدبخت و بیچاره میکند.
استاد محمد شجاعی/موسسه منتظران منجی