کارشناس مذهبی حجت الاسلام سید مطهر علیزاده خاطرهای از سفر اربعین خود در سال گذشته نقل می کندو می گوید:
سال گذشته بنده بههمراه خانواده و چند تن از دوستان از مسیر طریقالعلما به زیارت اباعبدالله(ع) مشرف شده بودیم. نزدیک غروب قرار گذاشتیم اولین کسی که به ما تعارف زد، برای نماز و استراحت به منزلش برویم. در همین حین ۲-۳ کودک در سنین ۸-۱۰ سال بهسوی ما آمدند و با لهجهٔ زیبای عراقی ما را به منزل خود دعوت کردند. ما قدری به یکدیگر نگاه کردیم و تردید داشتیم که دعوت این کودکان را بپذیریم یا خیر. به آنها گفتیم منزلتان کجاست؟ گفتند نزدیک است، ۵ دقیقه راه است. با تردید قبول کردیم که به منزل آنان برویم.
راه افتادیم، از پل و شط گذر کردیم و مسیری بسیار طولانی را پیمودیم. بین خودمان میگفتیم احتمالاً این کودکان ما را سرکار گذاشتهاند. بالاخره پس از طی مسیری طولانی، به خانهای رسیدیم. بچهها در زدند. زمان نسبتاً زیادی طول کشید تا در باز شود. بر تردید ما افزوده شد و با خود گفتیم احتمالاً این کودکان با خانواده هماهنگ نکرده بودند.
ناگهان پیرمردی در را گشود و با حالت خاصی به ما نگاه کرد که این نوع نگاه، بحث عدم هماهنگی بچهها با خانواده را در ما تقویت کرد. خواستیم بهانهای بیاوریم و داخل نرویم، اما میسر نشد. به داخل منزل رفتیم، اندکی نشستیم و سپس نماز خواندیم و شروع به صحبت کردیم. خسته و گرسنه بودیم. بین خودمان گفتیم گویا غذایی در کار نیست و بهتر است بخوابیم.
غذایی در آشپزخانه نبود
از سوی دیگر خانمهای ما که در قسمت بانوان حضور داشتند، به ما اطلاع دادند که در آشپزخانه خبری از غذا نیست و بهتر است بخوابیم. با تمام این اوصاف ما دیگر یقین کردیم که این بچهها بدون هماهنگی ما را به منزل آوردهاند، زیرا زندگی آنها زندگی فقیرانهای بود. بعد از این ماجراها، بنده برخواستم تا رختخوابها را برای استراحت پهن کنم که ناگهان پیرمرد صاحبخانه دستم را گرفت و گفت نه، باید شام بخورید. به او گفتم ما در راه چیزی خوردهایم و گرسنه نیستیم. گفت نه، حتماً باید شام بخورید. نشستیم و سفره را آوردند. نان و ماست بود. شروع به خوردن نان و ماست کردیم که صاحبخانه شرمنده نشود و خجالت نکشد.
یکمرتبه دیدیم طبقهای غذا را آوردند. برنج و انواع خورشت، میوه، آجیل، چای و اقلام خوراکی دیگر. یکمرتبه همهٔ ما با دیدن این صحنه بغض کردیم و اشک در چشمانمان جاری شد. بعداً متوجه شدیم که این خانواده غذایشان را درست کرده بودند و در یکی از اتاقها گذاشته بودند و سپس بچهها را فرستاده بودند کنار جاده که با خود مهمان به منزل بیاورند. مردم عراق هر چه دارند برای امامحسین(ع) در ایام اربعین در طبق اخلاص میگذارند تا به زوار اباعبدالله(ع) خدمت کنند و این یعنی عشق در میان این جماعت بیداد میکند.
منبع/سایت اربعین