آنان که به حاکمیت بخش انسانی در وجود خویش رسیدهاند، آگاه باشند که یک تهدید جدی و خطرساز به نام غفلت در کمین آنهاست که میتواند در چشم برهمزدنی، تعادلِ انسانی را از آنها ربوده و حاکمیتِ وجودشان را به بخشهای پایینتر بسپارد. لذا حفظ دولتِ انسانی مانند حفظ هر دولت دیگری، نبردی سخت را میطلبد. قوای حسی، خیالی، وهمی و عقلی رُقَبای بخش فوق عقلانی بوده و تلاش میکنند تا حاکمیت را در وجود انسان به دست گیرند. از میان این رقبا، قوهی وهمی، رقیبی بسیار قدرتمند است، به گونهای که میتواند بر عقل نیز سایه افکنده و از پذیرشِ علمیِ معقولاتِ تأییده شده و مستدلِّ آن سر باز زند. به عنوان مثال، انسانهای توهم زده علیرغم آنکه میدانند جَسَد متوفی، قادر به حرکت نیست، اما باز هم از آن میهراسند.
قدرتهای وهمی بسیار خطرناکاند و لحظهای غفلت میتواند حاکمیت الله، خانواده آسمانی و جهاد را از وجود انسان برداشته و قوهی وهم را در وجود او به قدرت برساند.
نمونهی بسیار روشنِ این مسئله را در ماجرای کربلا به وضوح میبینیم. در مردم کوفه، بخش فوق عقل در زمانی کوتاه به حاکمیت رسید، به طوری که به سیدالشهدا «علیهالسلام» نامهای نوشته و به ایشان قول فداکاری و کمک دادند؛ و اگر امام حسین «علیهالسلام» زودتر از ابن زیاد رسیده بودند، همین افراد به یاریاش میشتافتند. اما ابن زیاد به کمک غلبهی وهمِ مردم بر قوهی فوق عقلشان و ترساندن آنها از مرگ، حاکمیت انسانی را از وجود آنان برداشته و آنان را به جنگِ با کسی وا میدارد که یقین دارند پسرِ پیامبرشان و حجت خداوند بر زمین است.
بنابراین تداوم دولتِ بخش انسانی در وجود انسان نیازمند هوشیاری عمیقی است، چرا که رقبای چهارگانه این بخش در کمیناند تا به محض کوچکترین غفلتی، دولت را از آن ربوده و خود به دولت و قدرت برسند.
روابط زیبای همسران در ابتدای ازدواج، روابط خوب دو دوست، روابطِ عاطفیِ اعضای خانواده و … نیز مشمولِ این قانون کلی است. اگر انسان از این روابط مراقبت نکند، لحظهای میتواند آنها را به نابودی بکشاند.
یک انسانِ متعادل با باطن انسانی نیز به سببِ داشتن شئوناتِ دنیایی (کارمند، کارگر، دانشجو، خانهدار و …) ناچار به برقراری ارتباطاتِ گوناگونی است که هر کدام از آنها میتوانند او را دچار غفلت نموده و از رسیدگی و تغذیهی بخش انسانی باز دارند.
وقتی بخش انسانی ضعیف گردد و قدرتِ خود را از دست بدهد، به یقین دولتِ خود را نیز در وجود انسان از دست داده و به فرد به فسق (خروج از حالت تعادل) مبتلا میگردد. چنین فردی علیرغم تجربهی حاکمیت بخش انسانی و لذاتِ عمیق این نوع زندگی، از بینهایتطلبی باز ایستاده و از حرکت عمودی به سمت الله در میماند. حرکت عمودی نیز زمانی تضمین میگردد که هدف او نیز در مرتبهای بالاتر از او قرار داشته باشد. و تنها مرتبهی بالاتر از انسان (که لیاقتِ هدف بودن برای او را دارد)، الله است. زیرا انسان درست بعد از الله، نفر دوم عالم خلقت میباشد و تمام مخلوقاتِ بعد از او، تنها ابزاری برای رسیدن او به تنها هدفِ لایقش (الله) میباشند.
امیرالمؤمنین «علیهالسلام»، حفظ دولت انسانی را زمانی میسر میداند که انسان عوامل غفلتِ خود از الله را تا سرحد امکان، از نفس خود بزداید.
استاد محمد شجاعی/بحث غفلت