در این ایام بچهها راه میافتادند برای عرض تبریک و از سنگر فرماندهان شروع میكردند و بعد به سنگرهای مجاور میرفتند؛ در حالی كه همه باهم میگفتند: برادرا برادرا عید شما مبارک، اهل سنگر هم جوابی میدادند؛ یا چیزی به شوخی میگفتند و از میهمانان دعوت میكردند كه به داخل سنگر آنها بروند تا پذیرایی بشوند.
سنت «هفت سین» چیدن عید را بعضیها حفظ كرده بودند؛ منتها با همان رنگ و صبغه جنگی آن، بهطوری که در سفره هفت سین وسایلی مانند؛ مین «سوسكی»، مین «سبدی» سیم تله، سیم چین، سیم خاردار، سرنیزه، سی چهار (c4) كه نوعی خرج و مواد منفجره غیر حساس بود و یا در مواردی سوزن اسلحه، سیمینوف، سنبه و سنگر را هم به عنوان مواردی از هفت سین ذكر كردهاند كه در جای دیگر معمول بوده است.
حسین مرادی شاعر خوش ذوق قزوینی در خصوص هفت سین جبهه شعری سروده است که در ادامه می خوانیم:
بچهها تحویل سال، یادش بخیر شلمچه
چیده بودیم تو سفره، سربند و یک سرنیزه
بچهها خیلی گشتن، تو جبهه سیب نداشتیم
به جای سیب تو سفره، کمپوتشو گذاشتیم
تو اون سفره گذاشتیم، یه کاسه سکه و سنگ
سنبه بهجای سنجد، یه سفره رنگارنگ
اما یه سین کم اومد، همه تو فکری رفتیم
مصمم و با خنده، همه یک صدا گفتیم
بهجای هفتمین سین، تو سفره سر میزاریم
سر کمه؛ هرچه داریم، پای رهبر میزاریم
آخرین نظرات