♥️خاطره ی جمعه ای در عصر غیبت
❌گالری عکسنوشته های انقلابی❌
مرگ، معمّاي بشر مدرن
64- در جهاني که «ترقي»، رستگاري شمرده شود و پيشرفت فقط در دنياداري معنا گردد، همهچيز مسئله ميشود و بيش از هرچيز واقعيتِ اجتنابناپذيرِ مرگ مسئله ميشود. در حاليکه مرگ جزئي از زندگي به حساب ميآمد و هرگز مهماني ناخوانده نبود، بلکه پلي بود براي گذر از وجهي از زندگي به وجهي ديگر و رويارويي با چيزهاي ديگر عالم. از اين جهت آنهايي که در روح غربي زندگي نميکردند مرگي دمساز با زندگي خود داشتند و با نظر به مرگ، اين جهان را چندان جدّي نميگرفتند تا سايهي پوچي، آنها را آزار دهد. زيرا انسانها شاخ و برگ درخت زندگي هستند و مرگ، ميوهي رسيدهي روح و جان ما. با نظر به معنا و جايگاه مرگ، جهان گمشده به اين تاريخ برميگردد و در صحنههاي شهادت و ايثار معلوم شد انقلاب اسلامي جهان ديگري را به بشرِ امروز عطا خواهد کرد که مرگ، ديگر معماي بشر نيست، بلکه آغاز زندگي است بهخصوص اگر آن مرگ، شهادت باشد.
در اولین شماره این درسگفتارها متذکر گمشدن جهان مرگ شدیم و در آخرین شماره نیز به معنای مرگ نظر انداختیم. اميد است اين مجموعه، تذکراتي باشد براي تأمّل در هرچه بهتربودنِ شما، بودنی به وسعت حضور در این دنیا و دنیایی دیگر.
#استاد_طاهر_زاده
#انقلاب_اسلامی_و_جهان_گمشده
آخرین پست این کتاب.
فلسفه در روح ايراني
63- با سقراط، «وجود» به ارزشهاي اخلاقي کاهش يافت و عملاً فرع، مقدّم بر اصل شد. در سير تفکر غربي، دين سرانجام به اخلاق تحويل شد و هستي محدود به نظام منطقي عالم گرديد.
عالم شبکهاي از ارتباطات رياضي شد و انسان ترکيبي از دو جوهر- جوهر روح و جوهر امتداد- که هيچ سنخيتي با هم ندارند. اين در روح ايراني طور ديگري بود و از تقليل «وجود» به هر صفتي غير از «وجود» پرهيز شد و اخلاق، جزئي از نظام عالم دانسته ميشد و نه خلاصهي ديانت و معنويت.
در روح ايرانياسلامي در نظر به عالم، «حيرت» در ميان است و در روح غربي آن «حيرت» جاي خود را به «روش» داد و با بازگشت به عرفان از طريق حضرت امام از بستر فلسفهي يوناني فاصله گرفتيم.
#استاد_طاهر_زاده
#انقلاب_اسلامی_و_جهان_گمشده